جلوه وصال

نماز ازلسان امام رضا (ع)

جلوه وصال

نماز ازلسان امام رضا (ع)

حکمت ها و اسرار مقدمات نماز

الف: طهارت

برای شرکت در هر ضیافتی مقدمات متناسب با همان ضیافت را باید فراهم کرد. نماز شرکت در ضیافت خلوت و نیایش با خدایی است که پاکی مطلق، زیبایی مطلق و نور مطلق است و نمازگزار برای آمادگی شرکت در چنین ضیافتی باشکوه باید ابتدا ظاهرش را از آلودگی و باطنش را از پلیدی و رذایل باطنی پاک سازد و با گرفتن وضو نورانیت پیدا کند وبا پوشیدن لباس تمیز و شانه کردن سر و صورت و زدن عطر با ظاهری آراسته برای شرکت در این ضیافت خود را آماده کند.

1- وضو

امام پاکی ها و زیبایی ها در بیان اسرار وضو به طهارت ظاهر و باطن اشاره کرده و فرموده است:

1) پاک بودن بنده هنگام ایستادن در مقابل خدا[1]

2) پاکیزه شدن از آلودگیها و نجاسات[2]

3) از بین رفتن کسالت و جلوگیری از حالت خواب آلودگی[3]

4) پاک کردن قلب برای حضور در محضر خدای جبّار[4]

در روایتی از امام رضا(ع) نقل شده است:

«علت وضو، این است که انسان در نماز، می خواهد با اعضای ظاهرش که همان اعضای وضوست در مقابل خداوند بایستد و فرشتگان را ملاقات کند، پس  شستن صورت برای سجده و خضوع در آن است؛ شستن دو دست به سبب آن است که آن ها را به درگاه خدا بالا می برد و پایین می آورد و با آن دو کف، رغبت و رهبت و تبتّل (حرکت دست، که نشانه خوف و امید و طلب و عبودیت است) انجام می دهد و مسح سر و روی دو پا برای این است که ظاهر و آشکار و برهنه است و در جمیع  حالات نماز، با این سه استقبال کند و رو به حق بایستد.»[5]

2- غسل

در غسل به شستن تمام بدن امر شده است؛ زیرا پست ترین حالات انسان و شدید ترین حالت تعلق دنیوی انسان، حالت جماع کردن است و از آن جا که بر تمام قسمت های بدن، جنابت پخش می شود، لازم است برای پاک شدن از این جنابت فراگیر، همه بدن شسته شود؛ از این رو پیامبر اکرم(ص) فرمود: «ان تحت کل شعره جنابه»؛ «همانا زیر هر مویی جنابتی است.»

در روایتی از امام رضا(ع) نقل شده است:

«علت غسل جنابت، پاکیزگی و نظافت و پاک شدن انسان از منی و تطهیر کردن سایر قسمت های بدن است؛ زیرا جنابت از تمام اعضا خارج می شود, پس تطهیر تمام بدن بر او واجب شده است.»[6]

علت غسل عیدین و جمعه و دیگر غسل ها آن است که انسان با آنها، پروردگار خود را تعظیم می کند و بزرگ می دارد و نیز به سبب آن ها متوجه به خداوند کریم و بزرگوار خود می شود و ازخداوند درخواست آمرزش می کند و نیز به سبب این که روز عید برای مردم شناخته شده، خداوند غسل این روز ها را بزرگداشت و تفضیل آنها بر دیگر روز ها قرار داد و علت غسل جمعه، طهارت و پاکی بنده تا جمعه دیگر است.

علت غسل میت این است که میت را غسل دهند  تا از آلودگی ها وامراضی که داشته است، پاک شود؛ زیرا میت با فرشتگان ملاقات می کند و با اهل آخرت همنشین می گردد. پس چه نیکوست وقتی بر خدا وارد می شود و پاکان را ملاقات می کند، با طهارت و نظیف باشد تا مرد درخواست رحمت و شفاعت واقع شود. (و دیگر این که، برای پاک شدن از آن منی ای که از آن آفریده شده است و در هنگام مرگ از بدن او خارج می شود و جنب می گردد، غسل لازم است).

علت غسل مس میت، طاهر شدن شخص است از چرک و پلیدی هایی که به جهت مس کردن میت به او رسیده است؛ زیرا شخصی که از دنیا رفته، روحش از او مفارقت کرد است و بیشتر میکروبها در پیکر او باقی می ماند، پس باید پس از تماس با او، تطهیر انجام شود.[7]

ب: اوقات فراغت

از حضرت امام رضا(ع) روایت است که به فضل بن شاذان فرمود:

«چنانچه کسی بپرسد که چرا نماز در این اوقات (اوقات معین و مخصوص) بدون تقدم تأخر واجب شده است، جواب این است این اوقات برای همه مردم روی زمین معلوم و واضح است و عالم و جاهل  آن را به چهار وقت می شناسند: غروب آفتاب خود آشکار و معلوم  است که در آن، نماز مغرب واجب شده است و فرو رفتن سرخی آفتاب (شفق) پس از غروب خورشید معلوم و مشهور است که آن وقت نماز عشاء است؛ و همچنین طلوع فجر روشن و آشکار است و آن، وقت نماز صبح است و زوال شمس نیز آشکار و معلوم است و در آن ظهر واجب می شود و برای عصر وقت مخصوص و معینی مانند نمازهای دیگر است و وقت آن پس از انجام ظهر است. علت دیگر، این که خداوند دوست دارد که بندگانش قبل از هر کاری، ابتدا طاعت خداوند را انجام دهند؛ پسایشان را در اول طلوع روز، امر کرده است که به عبادتش بپردازند و سپس در  پی کار و روزی خویش روند و به امور دنیوی خود را اداره کنند ، پس در این وقت نماز صبح را بر ایشان واجب کرد و چون نیم روز شود،از کار دست کشند و آن وقتی است که مردم به جای خود بازگردند و لباس از تن به در آرند و بیاسایند و به خوردن مشغول شوند و استراحت کنند و در چنین هنگامی خداوند آنان را امر فرموده است که ابتدا به ذکر و عبادت او بپردازند، از این رو ظهر را بر ایشان واجب کرده است تا به آن آغاز نمایند و سپس به کارهای دیگر بپردازند و چون  امور شخصی را انجام دادند و خواستند پس کار و کسب خود روند، باز دستور نماز عصر را داده است که آن را انجام دهند، و سپس به کاری که در نظر دارند رهسپار شوند و به اصلاح آن امر دنیایی خود پردازند، و چون شب شد، لباس از تن بیفکنند و به جایگاه و منزل بازگردند، پیش از هر کار باید به عبادت و ذکر پروردگارشان ابتدا کنند و بعد به امور دیگر بپردازند، از این رو نماز مغرب را بر ایشان واجب فرمود و چون وقت استراحت و خواب آید و از کوشش فراغت یافتند، خداوند دوست داشته است که در آغاز به عبادت و طاعت او پردازند، سپس در پی اموری که می خواهند انجام دهند روند و آنچنان باشند که ابتدا کرده باشند در هر فصلی از ساعات شبانه روز به طاعت و پرستش او، و از این جهت در این وقت نماز عشاء را واجب کرد. پس چون این دستور را به کار بندند،  او را فراموش نخواهند کرد و از او غافل نخواهند شد و در این صورت  دل هایشان سخت گردد و رغبتشان نکاهد و اگر کسی بگوید: وقتی معین برای عصر نیست، مانند اوقات نمازهای دیگر، چرا آن را بین ظهر و مغرب قرار داد و میان عشاء و صبح ، یا میان صبح و ظهر قرار نداد، جواب این است: برای آن که هیچ وقتی برای مردم از ضعفا و از کار برکناران و اقویا و کارگزاران آسان تر و راحت تر و مناسب تر برای نماز عصر از این وقت معین نیست، زیرا مردم همگی از اول روز به تجارت و معامله و رفت  آمد و کار و کوشش در رفع حوایج خود، و فعالیت در بازارهای کسب مشغول اند، پس خداوند نخواست که آنان را از به دست آوردن روزی به کار دیگر مشغول کند... نیز مردم همگی قادر به شب خیزی نیستند و آن را درست هم درک نمی کنند و وقت آن در نیمه های شب اگر باشد، بیدار نمی شوند، هر چند واجب باشد و امکانش هم برای ایشان بسیار کم است، پس خداوند بر آنان آسان گرفت و نماز عصر را در سخت ترین ساعات شبانه روز مقرر نفرمود؛ بلکه وقت آن را در راحت ترین هنگام قرار داد، چنان که خداوند عزوجل خود فرموده است: «یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر»[8]

از امام رضا(ع) نقل شده است که فرمود:

«افضل اوقات سه وقت است: هنگام زوال خورشید (ظهر) و پس از آن مغرب، و هنگام سحر؛ پس خداوند دوست داشت که برای قرب به او در این اوقات سه گانه نماز به جای آورده شود. »[9]

حکمت ها و اسرار نماز

الف: وجوب نماز

نماز دری از درهای رحمت بی کران الهی است که قادر بنده نواز به روی بندگانش باز کرده و بهره مندی از برکات و آثار بی شمارش را به بندگان وظیفه شناس خود هدیه کرده است. محرم اسرار الهی  و رحمت واسعه حق، امام هشتم در نامه ی جامع و زیبای زیر در حد توان ما خاکیان محجوب، پرده از اسرار این ضیافت پر رمز و راز برداشته و گوشه هایی از آثار و برکات آن را بیان فرموده است. آن حضرت در نامه ای به یکی از اصحاب خود نوشته است:

«همانا علّت وجوب نماز، اقرار به ربوبیّت پروردگار است و کنار گذاشتن شرک و این که برای خدا مثل و نظیری نیست؛ و ایستادن در برابر پروردگار با ذلّت و بیچارگی و خضوع و اعتراف به وحدانیّت او، پشیمانی و طلب توبه از گناهان گذشته و گذاشتن صورت بر زمین  در هر روزی پنج مرتبه برای تعظیم پروردگار؛ و این که بنده متوجه خدا باشد و او را فراموش نکند، و راه سرکشی در پیش نگیرد، و خاضع و خاشع و ذلیل و مشتاق و خواستار زیادی توفیق در دین و دنیا باشد. آثار دیگری که در نماز است، عبارت است از: انزجار از غیر خدا و مداومت بر ذکر حضرت باری در روز و شب تا بنده،  سید و مدبر امور و آفریننده خود را فراموش نکند. چون فراموشی یادحق، سبب در پیش گرفتن راه سرکشی و طغیان است. همچنین حکمت های دیگری در نماز است، ای که بنده به وظایف بندگی خود در پیشگاه خدای خویش، قیام کند و این عبادت او را از گناهان باز دارد و مانعی برای او از گرایش به فساد و تبهکاری باشد[10]

امام رضا(ع) در این بیانات ارزشمند، آثار و برکات نماز را بیان فرموده اند و ما در این قسمت به توضیح مختصر هر یک از این اسرار  و برکات می پردازیم.

1- اقرار به ربوبیت

امام رضا(ع) فرموده است:

«علت وجوب نماز؛ این است که نماز، اقرار به ربوبیت خدا و نفی مثل و نظیر برای اوست[11]

اقرار به یکتایی و ربوبیت خدا، اولین خواسته او از آفریدگان خود است؛ خدایی که «همیشه بود و همیشه باشد؛ از همه چیزها بی نیاز است و همه چیز ها به او نیازمند؛ توانای بر کمال و پادشاه بی زوال؛ قدّوس بی عیب و بی مثال، واحد بی شریک و بی انباز؛ جبّار بی قهر و نقصان و قهار بی عجز  و بی اعوان؛ رازق بی بخل و بی ربیب و ملک بی مونس و بی مشیر؛ کریم بی طبع و بی سجیّت و رحیم بی دل و بی رقّت؛ صمد بی نقص و بی آفت؛ واحدی بی تألیف و تجزیت؛ همه خلق را به او آرام و به او نیاز او از هم بی نیاز. هر چه در فهم آید که پادشاه ما چنان است؛ بلکه آفریدگار آن است که همه وصف و صافان و همه ی مدح مدّاحان و همه ی توحید موحّدان، در کمال و جلال او ناچیز نماید...»[12]

حال نمازگزار در برابر چنین پروردگاری، به عبادت و نیایش بر می خیزد و به یکتایی، توانایی، آفریدگاری، بی همتایی، بی نیازی، بزرگواری، دانایی و بنده نوازی او اقرار و اعتراف می کند و تنها او را شایسته و بایسته عبادت و نماز می داند وهر چه را غیر اوست، به دور می اندازد و هیچ می انگارد.

درباره معنای «رب» گفته شده است: «رب در لغت، به  کسی گفته می شود که مدیریت و تدبیر شیء به او واگذار شد و سرنوشت آن دراختیار او باشد. حال اگر ما خدا را «رب» خود می دانیم و بدان اقرار و اعتراف می کنیم، برای ای است که سرنوشت  کلیه شوون ما از وجود هستی، حیات و ممات، رزق و روزی، تقنین و تشریع، مغفرت و آمرزش و ... در دست او قرار دارد[13]

2- خاکساری و تواضع

امام رضا(ع) فرموده است: «]علت وجوب نماز[ ایستادن در پیشگاه خداوند در نهایت خضوع و تواضع و اعتراف به گناهان است».[14]

نیایش به درگاه خداوند توانا، راز و نیازی است که بنده خاکسار، با معبود و آفریدگار خود می نماید. در خلوت و تنهایی  با تمرکز فکر، توجه خود را به سوی مبدأ  و آفریننده موجودات که ملجاء و پناهگاه دل شکستگان است معطوف می دارد و با خشوع و فروتنی، درماندگی، ناتوانی و پریشانی حالی خود را به آستان الوهیتش عرضه می دارد و با ستایش ذات پاک خداوندی اش، کوچکی و حقارت خود را بیان می کند و از پیشگاه مقدسش عفو گناهان خود و شمول رحمت و عنایت بی پایان او را مسألت می نماید.

برای ادای بندگی و عرض حاجت، بهترین چیز این است که شخص با افتادگی و حالت عجز، دست توسّل به سوی خالق بگشاید و نماز به جای آورد، حلاوت و شیرینی عبادت «تواضع و فروتنی» است وبی آن، نماز لذتی نخواهد داشت.

روزی حضرت رسول به اصحاب خود فرمود: «چرا من حلاوت عبادت را در شما نمی بینم؟» عرض کردند: حلاوت  عبادت چه چیز است؟ فرمود: «تواضع»[15]

و در خبر وارد شده است که خداوند فرمود:

«ای موسی! چون مرا یاد کنی، یاد کن در حالی که اعضای تو مضطرب و لرزان باشد و در وقت یاد من خاشع و باوقار و اطمینان باش... و چون در حضور من بایستی، بایست مانند بنده ی ذلیل و مناجات کن با من با دل ترسناک و زبانی راستگو» و در بعضی احادیث قدسی وارد شده است که خدای متعال فرمود: «من نماز هر نماز کننده را قبول نمی کنم؛ بلکه نماز کسی را قبول می کنم که از برای عظمت من فروتنی کند و بر من سرکشی نکند[16]

3- دوری از گناه

حضرت رضا(ع) فرموده است: «]نماز[، موجب مداومت بر یاد خداوند در شب و روز می گردد تا بنده، مولا و خالق خویش را فراموش نکند و به سرکشی و طغیان نیفتد و همین توجه به خداوند و ایستادن در حضور اوست که انسان را از گناهان دور می سازد و از انواع و اقسام فساد، جلوگیری می کند».[17]

«نماز» خود مانعی است بزرگ از این که آدمی به سوی گناه برود: «به درستی که نماز، انسان را از فحشاء و منکرات باز می دارد و مهم ترین و بزرگ ترین نتیجه نماز، یاد خداست[18]

نماز، افراد نمازگزار را، از بسیاری از گناهان باز می دارد و در عین حال زمینه را برای ترک گناهان دیگر آماده می سازد؛ زیرا نمازگزار ناچار  است که برای صحّت و قبولی نماز، از بسیاری از گناهان اجتناب ورزد؛ مثلاً یکی از شرایط نماز، مشروع بودن و مباح بودن تمام وسایلی است که در نماز و مقدّمات آن به کار می رود؛  مانند: آب وضو و غسل و مکان و لباسی که با آن نماز می گذارد. این موضوع به تدریج سبب می شود که گناهان بسیاری را ترک کند و در کار و کسب از هر نوع حرام اجتناب ورزد؛ زیرا بسیار مشکل است که یک فرد تنها در امور مربوط به نماز، به حلال بودن آنها مقید شود و در مارد دیگر بی پروا باشد؛ مثلاً امام رضا(ع) می فرماید: «هر کس نماز بخواند ولی زکاتش را نپردازد، نمازش قبول نمی شود»[19] از طرفی دیگر نماز، موجب آمرزش گناهان و کمک به قبولی توبه است.

نماز، انسان را از ذلّت عاصی بودن در می آورد و لباس عزّت و بزرگی به او می پوشاند و رحمت و بخشش الهی را شامل  حال نمازگزار می گرداند.

حضرت علی(ع) می فرماید: «نماز، گناهان را همچون برگهای پاییزی می ریزد وغل  زنجیر های معاصی را از گردن ها می گشاید[20]

پیامبر(ص) فرموده است: «آنگاه که بنده ی خدا به نماز بایستد و همه ی توجه اش به سوی «الله» باشد، نمازش در حالی پایان می یابد که مانند روز تولّدش، پاک است[21]

4- تعظیم خداوند

امام رضا(ع) فرموده است: «[نماز] هر روز پیشانى بر زمین ساییدن، براى تعظیم پروردگار است[22]

 انسان، وقتى خود را در برابر عظمت و جلال پروردگار مىبیند، ناخودآگاه در برابر او احساس خضوع و فروتنى مىکند؛ آن سان که در برابر یک شخصیت مهم، خویشتن را کوچک و ناچیز مىشمرد و، او را تعظیم و تکریم مىکند.

 صاحب جامع السعادات نیز در تعریف و بیان «تعظیم» مىنویسد:

 «تعظیم حالتى است که از دو معرفت حاصل مىشود: یکى معرفت جلال و عمظت خدا؛ زیرا هر که به عظمت او معتقد نیست، نفس را به بزرگداشت او وا نمىدارد و این معرفت از اصل و ایمان است. و دیگر معرفت حقارت و ذلّت نفس و دانستن این که بنده مسخّر و در تحت قدرت پروردگار است و از سود و زیان خویش ناتوان و از این دو معرفت فروتنى و تواضع و خشوع حاصل مىشود که آن را «تعظیم» مىگویند.

 و تا هنگامى که معرفت حقارت نفس با معرفت جلاله پروردگار آمیخته نشود، حالت تعظیم و خشوع پدید نمىآید؛ زیرا کسى که خود را از غیر بى نیاز مىانگارد و بر خود اعتماد دارد، ممکن است صفات عظمت و جلال و قدرت و کمال را درباره غیر بشناسد ولى نسبت به او خاشع و فروتن نباشد؛ زیرا معرفت نیاز و حقارت نفس، همراه آن نیست[23]

 مرحوم آقا میرزا جواد ملکى تبریزى، صاحب کتاب شریف، «اسرار الصلاه» نیز مىنویسد: «تعظیم، یکى از حالات قلب است که موجب آرامش و خشوع و شکستگى خاطر در مقابل پروردگار و باعث معرفت و شناخت عظمت و جلال ذات اقدس مىشود... هرگاه انسان به عظمت سلطان خداوندى و سعهى ملک او و جلالت قدرت او معرفت پیدا کرد و دانست که ممکن [الوجود] در حقیقت هیچ است و او به اندازهى ذرهاى مالک خیر و شرّ خود نیست و مرگ و حیات و حشر و نشرش به دست دیگرى است، عقل و اندیشهاى مقهور این عظمت مىگردد و در پیشگاه حضرت حق اظهر، ذلّت و خشوع مىکند و قلبش از مشاهده عظمت جلال او و جلالت سلطان او، بیش از حد و وصف، خاضع و خاشع مىگردد... عظمت سلطان خداوندى، بر آفرینش آسمانها و زمینها و جلالت قدرت او، بر امساک و نگه دارى و رزق و حفظ و تربیت آنهاست...»[24]

 5- یاد خدا

 حضرت رضا(ع) فرموده است: «[علّت وجوب نماز این است که] آدمى همیشه هوشیار باشد تا گرد و غبار فراموشى حق بر دل او سایه نیفکند و مغرور نگردد.» [25]

 حضرت آیت الله خامنهاى - مدظلهالعالى - مىنویسد: «یکى از عمل هایى که سرشار از انگیزه یاد خداست و مىتواند انسان را یکسره غرق در یاد خدا کند و مىتواند بیدار باش و به خویش آورنده باشد و مىتواند همچون شاخص و علامتى، رهروان راه خدا را، بر روى خط مستقیم، [نگه] بدارد و از گیجى و گمى حفظ کند  مىتواند از لحظهاى غفلت در زندگى آدمى مانع گردد... «نماز» است.» [26]

 و در کتاب «لباب الالباب» مروى است که: «بهشتیان بر هیچ چیز که در دنیا از دستشان رفته است، به قدر آن ساعت که بى خبر از یاد خدا نشسته بودند، حسرت و تأسف نمىخورند.» [27]

 بهترین وسیله براى «ذکر و یاد خدا»، نماز است. انسان تا از بستر خواب سر بر مىدارد، به وسیله نماز صبح، به یاد خدا مىافتد و تا مدتى در برابر حملات شیطان و غفلت از خدا، در امان است و تا هجوم افکار مادى و نفسانى بر او غلبه مىکند، اوقات نماز ظهر و عصر و مغرب با فاصلههاى کوتاه، فرا مىرسد و او را با یاد خدا، بیمه مىکند. هنگامى که تاریکى شب به او فرصت مىدهد که برخى از مرزها را نادیده بگیرد، وقت نماز عشا و نمازهاى آخر شب مىرسد و او را با یاد خدا جلا مىدهد و هر آنچه جز یاد خدا را از دلش مىزداید، اینان کسانى اند که خداوند فرموده است: «بزرگ مردانى که هیچ تجارت و کسبى آنان را از یاد خدا و اقامه نماز، باز نمىدارد و چون وقت نماز مىرسد، دست از هر کارى مىکشند و به نماز مىایستند.» [28]

 6- طلب فزونى در دین و دنیا

 حضرت على بن موسى الرضا فرموده است: «[علت وجوب نماز این است که آدمى] خاضع و فروتن و خواستار افزونى دین و دنیا باشد».[29]

 حضرت امام رضا(ع) در این فراز از سخنانش، نماز را وسیلهاى براى فزونى دین و دنیا مىداند و مىفرماید که نمازگزار، از طرفى خضوع و فروتنى خود را در نماز نشان مىدهد و به بندگى و فقر و نیاز خود در برابر خدا اعتراف مىکند و از طرف دیگر از نماز استعانت مىجوید و آن را وسیلهاى در جهت تعالى دین و دنیاى خود قرار مىدهد.

 خداوند متعال مىفرماید: «به وسیله صبر و نماز در مشکلات کمک جویید، به درستى که نماز، بار گران و سنگینى است مگر بر کسانى که در برابر خدا خاشع و تسلیم اند.» [30]

 در بعد دینى، نماز بهترین وسیله براى کسب کمالات و معنویات است و نردبان صعود و ترقى انسان به سوى عرش رحمان مىباشد.

 نماز بر روحانیت و معنویت انسان مىافزاید و در پاکى درون تأثیر عمدهاى ایفا مىکند.

 «هر کس که خداوند سبحان را یاد کند [و نماز بخواند]، خداوند دل او را زنده مىکند و عقل و خردش را روشن مىگرداند.» [31]

 و «نماز، هر کس نورى در دل اوست، پس هر کس بخواهد [مى تواند با نماز ]قلبش را نورانى کند».[32]

 و هر اندازه که درون انسان، پاک و قلب او نورانى باشد، تدیّن و تعبّد او بیشتر خواهد بود و حرکت او به سوى تقوا، و پاکىها، شتاب خواهد گرفت.

 در امور دنیوى، نماز به زندگى انسان برکت مىدهد و رزق و روزى شخص را زیاد مىکند و به او شخصیت و آبرو مىبخشد.

 پیامبر(ص) فرموده است: «نماز باعث برکت در رزق و روزى مىشود».[33]

 و شیخ مفید روایت کرده است که: «نماز شب، روزى را جلب و آن را زیاد مىکند[34]

 نماز به زندگى انسان نظم مىبخشد و بدین وسیله بر کارها و برنامههاى روزانه او تأثیر مىگذارد و کیفیت و بازدهى وى را بالا مىبرد.

 اوقات نماز به گونهاى تنظیم شده است که نمازخوان عملاً به نظم عادت مىکند و در تمام شؤون زندگى، آن را رعایت مىنماید.

 و دیگر آن که نماز، در مشکلات و غمهاى دنیا، بهترین و مطمئنترین تکیه گاه است و مىتواند در ناملایمات زندگى همانند چراغى فروزان، فرا روى انسان قرار گیرد.

 در رحمت به روى خلق باز است       کلید این در زیبا نماز است

 7- طلب مغفرت 

 امام رضا(ع) فرموده است:

 «نماز تقاضاى عفو و بخشش از گناهان گذشته است».[35] گناهانى که از روى نادانى و غفلت از او سر زده است و اینک شرمنده و پریشان رو به سوى بزرگى مىکند و سر به سجده مىگذارد و یا دستانش را ملتمسانه به سوى آسمان مىگشاید و طلب مغفرت و عفو مىنماید.

 نمازگزار گناه نمىکند و در صورت ارتکاب به گناه، سریع توبه مىند و از کرده خود به شدّت اظهار ندامت و پشیمانى مىنماید. آنگاه نماز مىگزارد و نماز را شفیع خود قرار مىدهد و با تمسّک به نماز، سعى در پذیرش توبه خود مىکند؛ آن هم توبهاى راستین و نصوح وار...  امام صادق(ع) فرموده است: «هر بندهاى که گناهى کرد، پس برخیزد و تحصیل طهارت کند (وضو بگیرد) و دو رکعت نماز بخواند و از خداوند متعال طلب آمرزش نماید، [در این حالت] بر خداست که توبه او را بپذیرد.» [36]

 ب: اجزاى نماز

 1- اذان و اقامه

 آواى دلپذیر و روح بخش اذان، دعوت آدمى براى حضور در خلوتگه راز و بار یافتن به مقام انس با حضرت محبوب است.

 آواى اذان با شور و جذبه دلپذیرى که در آن وجود دارد، مسلمانان را به سوى عبادت و پرستش آفریدگار دعوت مىکند.

 بانگ اذان، بانگ رستاخیز عشق و دلدادگى است.

 صداى اذان، دلنوازترین نغمه و فرح بخشترین سرود آسمانى است.

 اذان، اعلام موجودیت و فریاد مسلمانان علیه خدایان خیالى است. این گل نغمه توحیدى، با «اللَّه» نام خداى بزرگ، شروع مىشود و به یگانگى آفریدگار جهان و گواهى به رسالت پیامبر(ص) اوج مىگیرد و با دعوت رستگارى، فلاح، عمل نیک و نماز پایان مىپذیرد. و چه زیباست این اذان که هر روز با آن چندین بار نام محبوب و مقصود، شنیده مىشود و چه نیکوست این اذان که شیفتگان و شوریدگان شهر عشق را به ضیافتى شاهانه فرا مىخواند.

 نام معشوق هر بام و در است       بر دل مدّعیان صد شرر است

 بارک اللَّه از این دین حنیف        که از او یار به من جلوه گر است

 همه ذرات به تسبیح وى اند        خیز از جاى که وقت سحر است

 عارف ربانى، مرحوم ملکى تبریزى مىنویسد:

 «اذان، براى ملاقات است و همان گونه که روز قیامت، مردم براى عرضه شدن به خداوند فرا خوانده مىشوند، در این دنیا هم مؤذنان، مؤمنان را به مجلس حضور و معراج و زیارت حضرت پروردگار فرا مىخوانند. پس اگر معرفت انسان، در این دنیا به حدى باشد که از این ندا لذت ببرد، در آخرت نیز از ملاقات حضرت حق بى بهره نخواهد بود؛ چرا که معرفت در این دنیا به منزله بذر مشاهده در آخرت است. و اگر بر اثر جهل، حال انسان به گونهاى باشد که این ندا او را خوش نیاید، این امر سبب خواهد شد که نداى روز قیامت هم خوشایند او نباشد و اگر در این دنیا در هنگام شنیدن اذان، در زمره غافلان باشد، حالش در آن روز مناسب با این غفلت خواهد بود...

 بنابراین کسى که موقع نماز از وظیفهاش نسبت به پروردگار آگاه باشد و بداند که این امر، لطفى عظیم از ناحیه حضرت حق نسبت به اوست، بى شک روشنى چشمش در نماز خواهد بود...



[1] - «لان یکون طاهراً اذ قام بین یدی الجبّار عند مناجاته».

[2] - «تقیاً من الادناس و النجاسه».

[3] - «مع ما فیه من ذهاب الکسل و طرد النعاس».

[4] - «و تزکیه الفواد للقیام بینیدی الجبار».

[5] - عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 172، باب 33، ح 1.

[6] - من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 43، ص 171.

[7] -  عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 171، باب 3، ح 1.  

[8] - عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 230-277.

[9] - همان،  ص231.

[10] - عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 102؛ وسایل الشیعه، ج 3، ص 4 و 5؛ علل الشرایع صدوق، ج 2، ص 317؛ من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 139.

[11] - «علّه الصّلاه أنّها اقرار بالربوبیّه لله عزوجل و خلع الانداد» وسائل الشیعه، ج 3، ص 5؛ من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 70.

[12] - مفتاح النجات، ص 10.

[13] - تفسیر منشور جاوید، ج 2، ص 393.

[14] - «]علّه الصلاه أنّها[ قیام بین یدی الجبّار و بالذّلّ و المسکنه و الخضوع و الاعتراف» وسائل الشیعه، ج 3، ص 5؛ من لا یحضره الفقیه ، ج 1، ص  70.

[15] - معراج السعاده، ص 228.

[16] - همان، ص 669.

[17] - «مع ما فیه من الایجاب و المداومه علی ذکر الله عزّوجلّ بالیل و النهار لئلا ینسی العبد سیده و مدبّره و خالقه فیبطر و یطفی و یکون فی ذکره لربّه و قیامه بین یدیه زجراً له عن المعاصی و مانعاً له عن انواع الفساد» وسائل الشیعه، ج 3، ص 5؛ من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 70.

[18] - «ان الصلاه تنهی عن الفحشا و المنکر و لذکر  الله اکبر» عنکبوت (29) آیه 45.

[19] - «من صلّی و لم یزک، لم تقبل صلاته» عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 493.

[20] - «انّها (الصلاهه) لتحت الذنوب حتّ الورق و تطلقها اطلاق الربق». نهج البلاغه، خطبه 125؛ بحارالانوار، ج 82، ص 244.

[21] -  «اذا قام العبد الی الصلاه، فکان هواه و قلبه الی الله تعالی، انصرف کیوم ولدته امّه» محجه البیضای، ج 1، ص 382.

[22] - «]الصلاه[وضع الوجه علی الارض کلّ یوم خمس مرّات، اعظاماً لله عزّوجلّ» وسائل الشیعه، ج 3، ص 5؛ من لا یحضره الفقیه، ص 70.

[23] - جامع السعادات، ج 3، ص 414.

[24] - اسرار الصلاه، ص 312.

[25] - «ان یکون ذاکراً غیر ناس و لا بطر» وسائل الشیعه، ج   ، ص 5؛ من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 70.

[26] - از ژرفای نماز، ص 9.

[27] - «انّ هل الجنّه لا یتحسّرون علی شیء فاتهم من الدنیا، کتحسّرهم علی ساعه مرّت من غیر ذکر الله» نشان از بی نشان ها، ص 413.

[28] - «رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله و اقام الصلاه» نور (24) آیه 8.

[29] - «و یکون خاشعاً متذللاً راغباً طالباً للزیاده فی الدّین و الدّنیا» وسائل الشیعه، ج 3، ص 5؛ من لا یحضره الفقیه،ج 1، ص 70.

[30] -  «و استعینوا بالصبر و الصلاه و انّها لکبیره الّا علی الخاشعین»، بقره (2)، آیه 45.

[31] - «من ذکر الله سبحانه احیی قلبه و نور عقله و لبّه» منتخب الغرر، ص 19.

[32] - «صلاه  الرجل نور فی قلبه، فمن شاء منکم فلینوّر قلبه» بحارالانوار، ج 78، ص 159، ح 48.

[33] - «الصلاه... برکه فی الرزق» خصال صدوق، ج 2، ص 522.

[34] - «أنّ صلاه الیل تجلب الرزق» ثواب الاعمال، ص 69.

[35] - عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 102.

[36] - وسائل الشیعه، کتاب جهاد، باب 86.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد