جلوه وصال

نماز ازلسان امام رضا (ع)

جلوه وصال

نماز ازلسان امام رضا (ع)

 همان گونه که دعوت دوستانش را براى حضور در چنین مجالسى مىپذیرد، اذان را هم - که به منزله منادى ذات اقدس حق است - به گوش جان مىشنود و پاسخ مىگوید...» [1]

 امام هشتم(ع) براى نمازهاى واجب اذان و اقامه مىفرمود و به دوستان و یاران خود نیز سفارش مىکرد که در نماز اذان و اقامه بگویند. عباس بن هلال از حضرت رضا(ع) نقل کرده است که فرمود:

 «هر کس هنگام نماز اذان و اقامه بگوید، دو صف از فرشتگان با وى نماز خواهند خواند. سپس فرمود: شما هر دو صف را مغتنم بدارید (یعنى اذان و اقامه هر دو را بگویید).» [2]

 امام رضا(ع) از پدران گرامى اش نقل کرده است که رسول خدا(ص) فرمود:

 «اذان گویان در روز رستاخیز از دیگران به اندازه یک سر و گردن بلندترند.» [3]

 حضرت رضا(ع) فرموده است:

 مردم به علل زیادى مأمور به اذان شدهاند؛ از آن جمله: 1- تذکر مردم 2- بیدارى غافلان 3- توجه به نماز 4- ترغیب مردم به یاد خدا 5- آشکار کردن ایمان به اسلام و... [4]

 امام رضا(ع) در حدیث مفصلى دربارهى حکمت جمله به جملهى اذان و اقامه فرموده است:

 «اذان با تکبیر آغاز و به تهلیل ختم شده است، زیرا خداوند اراده فرموده است اذان به نام و یاد او آغاز مىشود... سبب این که پس از تکبیر، شهادتین قرار دارد آن است که نخستین مرحله ایمان، توحید و اقرار به یگانگى خداوند و پس از آن اقرار به نبوت حضرت رسول(ص) است و این که طاعت هر دو، شناخت هر دو با یکدیگر در ایمان مقرون است. اساس ایمان همان اقرار به شهادتین است.

 پس در اذان دو شهادت (گواهى به یگانگى خدا، و رسالت پیامبر(ص) قرار داده شده است چنان که در سایر حقوق دو شهادت قرار داده شده است (و دو شاهد لازم است). هرگاه بندهاى به یگانگى خداوند متعال و رسالت حضرت رسول خدا(ص) اقرار کند، همه مراحل ایمان و مراتب آن را پذیرفته است، زیرا اصل ایمان همان شناختن خدا و رسول است.

 علت این که در اذان، پس از شهادتین، مردم براى اداى نماز دعوت شدهاند، است که اذان براى دعوت مردم به اداى نماز (در مکان مخصوصى) تشریع شده است و مؤذن با گفتن «حىّ على الصلاه» (براى به پاداشتن نماز بشتابید) رسیدن وقت نماز را به نمازگزاران اعلام مىکند ندا به نماز یعنى «حىّ على الصلاه» در وسط اذان مقدر شد، زیرا که مؤذن قبل از «حىّ على الصلاه» چهار فصل مقدم مىدارد. دو تکبیر و دو شهادت و بعد از «حىّ على الصلاه» چهار فصل دیگر مىگوید، زیرا پس از آن دو بار «حى على الفلاح» مىگوید و مردم را به رستگارى و نجات فرا مىخواند تا آنها به عمل نیک و نماز ترغیب شوند. پس از آن دو بار «حى على خیر العمل» مىگوید تا مردم را به بهترین اعمال که نماز است تشویق کند. پس از آن دو بار صداى خود را به «اللَّه اکبر» و دو بار به «لا اله الا اللَّه» بلند مىکند، و کلام را با ذکر و یاد خدا که معبود یکتاست، پایان مىدهد همچنان که با یاد همان نام آغاز نمود.

 علت این که آخر اذان، گفتن جمله «لا اله الا اللَّه» مقرر شده است نه گفتن «اللَّه اکبر» این است که چون «لا اله الا الله» نام خدا در آخر جمله قرار گرفته است، خداوند مىخواهد در اذان، کلام به اسم او خاتمه یابد، چنان که به اسم وى آغاز شده است.

 علت این که در پایان جملههاى اذان، به جاى «لا اله الا الله»، «سبحان الله» یا «الحمد الله» یا «الله اکبر» نیامده است، (در حالى که نام خداوند در آخر این اذکار نیز مىباشد) این است که «لا اله الا الله» اعتراف به یگانگى خدا و زدودن شرک و نفى همتا و انباز است براى خداى متعال، و این (اقرار) اساس و نخستین شعار ایمان است و از تسبیح گفتن و حمد گفتن، مهمتر است[5]

 2- قیام

 حضرت امام رضا(ع) فرمود: «پس در مقابل پروردگارت چون بندهاى فرارى و گناهکار - که در مقابل مولایش قرار گرفته است - بایست و قیام کن و قدم هایت را منظم کن و خود را براى اطاعت اتز مولایت مستعد و مهیّا ساز و به چپ و راست توجه مکن...» [6]

 خداوند متعال فرموده است: «حافظوا على الصلوات و الصلاه الوسطى و قومو اللَّه قانتین»؛ «بر همه نمازها محافظت و مواظبت کنید، به ویژه  بر نماز ظهر و عصر و براى خدا، به پا خیزد؛ در حالى که به دعا و عبادت مشغولید.» [7]

 3- تکبیر

 حال که آمادگى پیدا کردى و مىخواهى نماز را شروع کنى، نیت مىکنى و دستها را به علامت تسلیم بالا مىبرى و تکبیر مىگویى.

 حضرت امام رضا(ع) فرمود: «در افتتاح نمازت، تکبیر بگو و دست هایت را تا نرمه گوش بلند کن».[8]

 هم چنین فرموده است:

 «حرکت دستها در موقع تکبیر، در توجه و ابتهال به خدا و حضور قلب مؤثر است[9]

 از امام صادق(ع) نیز نقل شده است که فرمود:

 «چون تکبیر مىگویى، جز عظمت خدا [همه چیز] را، کوچک شمار؛ زیرا خداى تعالى هنگامى که بندهاى را تکبیرگویان مىبیند، در حالى که در قلبش چیزى هست که با حقیقت تکبیر مخالف است، مىفرماید: اى دروغ گو! مرا فریب مىدهى، قسم به عزّت و جلالم از حلاوت و شیرینى یادم، محرومت مىکنم و از نزدیکى ام و سرور مناجاتم، منعت مىنمایم[10]

 4- قرائت

 به هنگام خلوت با محبوب مطلق هستى و نماز و نیایش، چگونه خالق و قادر متعال هستى را ستایش کنیم؟ از او چه بخواهیم و از چه خطراتى به او پناه بریم؟ معلم قلم و بیان و قادر و مهربان از سر لطف، چگونگى گفت و گو و نیایش با خود را به بندگانش ابلاغ کرده و مخزن اسرار الهى و امام رئوف و مهربان، پرده از اسرار آن برداشته است:

 «همانا مردم به قرائت قرآن در نماز امر شدهاند تا قرآن مهجور و ضایع نگردد و نیز به سبب این که قرآن محفوظ باشد و از بین نرود و فراموش نشود؛ و همانا واجب شده است که سوره حمد خوانده شود نه سورههاى دیگر؛ زیرا هیچ سورهاى نیست که مانند سوره حمد، جامع تمام خیرات و حکمتها باشد[11]

 حضرت امام رضا(ع) فرمود: «خداوند متعال مىفرماید: من فاتحه الکتاب را بین خود و بندهام تقسیم کردهام؛ نیمى از آن من و نیمى از آن اوست و اینک بنده من هر چه مىخواهد از من سؤال کند.

 هرگاه بندهاى بگوید: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم»، خداوند مىفرماید: بنده من به نام من آغاز کرد و بر من لازم است که کارهاى او را انجام برسانم و به زندگى او برکت دهم، هرگاه بگویید: «الحمداللَّه رب العالمین» خداوند - جل جلاله - مىفرماید: بندهام حمد  مرا به جاى آورد و دانست نعمت هایى که در نزد او مىباشد، از من است و بلاها را من از وى دفع کردهام؛ اینک گواه باشید که کن علاوه بر آنها، نعمتهاى آخرت را نیز به او مىدهم و او را از گرفتارىهاى آخرت نجات مىدهم؛ همان گونه که از بلاهاى دنیا نجاتش دادهام. هرگاه بگوید: «الرحمن الرحیم» خداوند مىفرماید: بندهام گواهى داد که من رحمان و رحیم مىباشم، اکنون او را از رحمت و بخششهاى خود بهرهمند مىسازم و وى را از بخششهاى خود بهرهمند مىسازم. هرگاه بگوید: «مالک یوم الدین» خداوند مىفرماید: من شما را گواه مىگیرم همان گونه که او اعتراف کرد من مالک روز قیامت هستم، حساب آن روز را برایش آسان خواهم کرد و از گناهانش خواهم گذشت.

 هنگامى که بندهاى بگوید: «ایاک نعبد» خداوند متعال مىفرماید: بندهام راست مىگوید و او فقط مرا عبادت مىکند، اینک شما شاهد باشید که من پاداش عبادتهاى او را مىدهم تا کسانى که غیر از مرا عبادت کردهاند، به حال او غبطه بخورند و آرزوى مقام او را داشته باشند.

 هنگامى که بندهاى بگوید: «و ایاک نستعین» خداوند مىفرماید: بندهام از من یارى مىخواهد و به من پناه آورده است، من در کارها او را کمک خواهم کرد و در سختىها به یارى او خواهم شتافت و در مشکلات دست او را خواهم گرفت.

 هرگاه بندهاى بگوید: «اهدنا الصراط المستقیم...» خداوند مىفرماید: بندهام هر چه دلش مىخواهد سؤال کند. من خواستههاى او را اجابت مىکنم و به آرزوهایش مىرسانم و از هر چه مىترسد، او را ایمن مىسازم و آرامش و سکون به او مىدهم.» [12]

 جهر و اخفات

 از امام رضا(ع) درباره حکمتهاى جهر و اخفات چنین نقل شده است:

 «علت این که بعضى نمازها باید بلند و بعضى آهسته خوانده شود این است که نمازهایى که باید بلند خوانده شود، (صبح، مغرب، عشاء) در اوقاتى است که هوا نسبتاً تاریک و واجب است بلند خوانده شود، که اگر کسى از آنجا عبور مىکند، بداند که جماعتى در آن جا نماز مىخوانند تا اگر خواست به آنها ملحق شود؛ چون تاریکى مانع دیدن اوست و بلند خواندن باعث مىشود او صداى نمازگزاران را بشنود. ولى دو نمازى که آهسته خوانده مىشود (ظهر و عصر) به دلیل این که روز است و عملشان کاملاً قابل رؤیت است، احتیاج به بلند خواندن ندارد[13]

 5- رکوع

 «رکوع، نمایشگر و نمودار خضوع انسان است در برابر قدرتى که او را قوىتر از خود مىداند و مسلمان چون خدا را برترین قدرتها مىداند، در برابر او رکوع مىکند و چون هیچ موجودى جز خدا را برتر و فراتر از انسانیت نمىداند، در برابر هیچ کس و هیچ چیز دیگر سر خم نمىکند، در همان حال [که] تن را، در برابر خدا به حالتى خاضعانه در آورده است، زبان را نیز به حمد و ستایش و بیان عظمت او مىگشاید[14]

 حضرت امام رضا(ع) در سفارشى گوهربار، خطاب به نمازگزاران مىفرماید:

 «بدان به راستى که تو در برابر خداوند جبّار هستى. بنابراین به چیزى از اشیاء به بازى مشغول مشو... هرگاه به رکوع رفتى، پس دست هایت را بر زانوهایت بگذار و انگشانت را بگشا و دست هایت را جمع کن[15]

 حسن بن على بن فضال گوید: امام رضا(ع) را هنگامى که عازم عمره بود و براى وداع کنار قبر رسول اللَّه(ص) آمده بود، مشاهده کردم و بعد از مغرب بالاى سر مبارک رسول خدا(ص) قرار گرفت و ابتدا به آن جناب سلام کرد و بعد خود را به قبر چسباند، بعد از این از جاى خود برخاست و در کنار قبر به نماز ایستاد و بعد شانه چپ خود را به قبر چسباند. سپس در کنار یکى از ستونها قرار گرفت و شش رکعت نماز خواند و رکوع و سجده خود را به اندازه سه تسبیح طول داد و بعد سر به سجده گذاشت و طول داد به اندازهاى که از عرقش ریگها، مرطوب شدند[16]

 حضرت امام خمینى(ره) در اسرار رکوع نوشته است: «سالک در جمیع منزل رکوع، قلبش خائف و خاشع و در تحت سلطان کبریا و عظمت به جمیع اجزا و اعضاى باطنه و ظاهره، خفض جناح کند و از حرمان مقام راکعین و محرومیت این منزل شریف بیمناک باشد.» [17]

 6- سجود

 حضرت رضا(ع) فرمود: «جزو راه و رسم امامان شما، دورى از گناه، عفت و پاکدامنى، راستگویى، مصلحت اندیشى و سجدههاى طولانى است.»

 سجده بالاترین مرحله خضوع، والاترین درجه خشوع، بهترین وسیله تقرب، شایستهترین حالت براى استجابت و نیکوترین منزل براى دریافت انوار درخشان حق تعالى و رسیدن به مقام قرب الهى است.

 حضرت آیت الله خامنهاى بیان زیبا و جالبى درباره سجود دارند. ایشان مىنویسند:

 «جبهه بر خاک نهادن، نشانه بالاترین حد خضوع انسان است و نماز گزار، این حد نصاب تواضع را شایسته خدا مىداند؛ زیرا کرنش در برابر نیکى و زیبایى مطلق است و آن را در برابر هر کس یا هر چیز غیر خدا، حرام و ناروا مىشمارد؛ زیرا گوهر انسانیت - که ارزندهترین متاع بازار هستى است - با این کار فرو مىشکند و انسان، خوار و پست مىگردد.

 در همان حال که سر بر خاک نهاده و خود را غرق در عظمت خدا مىبیند زبانش نیز با این حالت هماهنگى مىکند و با ذکرى که مىگوید، در حقیقت عمل خویش را تفسیر مىکند: «سبحان ربى الاعلى و بحمده»؛ پاک و پیراسته است خداوندگار من که برترین است و من ستایشگر اویم؛ خداوندگار برترین، خداوندگار پیراسته و پاک. و تنها در برابر چنین موجودى است که سزاوار است انسان، زبان به ستایش بگشاید و جبهه بر خاک بسپارد».[18]

 و شاء در روایتى از امام رضا(ع) نقل مىکند که آن حضرت فرمودند:

 «نزدیکترین حالات بندگان، هنگامى است که بنده در حال سجده باشد و از این جهت خداوند در قرآن فرموده است: (سجده کن و خود را نزدیک گردان)».[19]

 حضرت امام رضا(ع) فرمودهاند: «وقتى بندهاى در حال سجده به خواب رود، خداوند به ملائکه مىفرماید: نگاه کنید این بندهام را که روح او را گرفتهام، در حالى که مشغول عبادت و اطاعت بود[20]

 گفتار سوم:

 نماز جماعت، جمعه و عید

 نماز جماعت

 نماز جماعت، با شکوهترین، بهترین، پاکترین و معنوىترین اجتماعات دنیاست.

 حضرت رضا(ع) فرموده است: «نماز جماعت، با فضیلتترین [عبادات] است[21]

 «فضیلت هر یک رکعت نماز جماعت برابر دو هزار رکعت نماز  فرادا است[22]

 اسرار نماز جماعت

 پیرامون اسرار و فلسفه نماز جماعت، حضرت رضا(ع) حضرت رضا(ع) فرموده: «نماز جماعت واجب شده است تا اخلاص، توحید، عبادت و اسلام اظهار شود و همین اظهار بر اهل عالم حجّت را تمام کند و بر مناف و کسى که نماز را سبک مىشمارد، اتمام حجّت گردد... و نیز شهادت مردم به عدالت یکدیگر جایز و ممکن باشد. هم چنین جماعت  - که تعاون بر احسان است - بازدارنده از گناهان مىباشد[23]

 دو نکته درباره امام جماعت

 1- حضرت امام رضا(ع) فرموده است:

 «اگر خواستى پشت امام جماعت قرارگیرى، تا وقتى که صف اول خالى است، صف دوم قرار نگیر[24]

 2- در جاى دیگر فرموده است:

 «هرگاه امام جماعت شدى، نماز را طولانى نکن و سبکتر بخوان، به خاطر رعایت حال مأمومان؛ ولى اگر تنها نماز مىخوانى، هر چه خواستى سنگینتر و طولانىتر بخوان؛ زیرا این کار عبادت واقعى است[25]

 نماز جمعه

 یکى از اجتماعات بسیار باارزش و مهم مسلمانان، نماز جمعه است. امام على بن موسى الرضا(ع) در ترسیم جایگاه ویژه نماز مىفرمایند:

 «در نماز جمعه، خطبه به این جهت قرار داده شده است که چون نماز جمعه یک حضور همگانى است، خداوند چنین اراده کرده تا به حاکم مسلمانان امکان دهد که مردم را نصیحت و به اطاعت ترغیب کند و از معصیت بترساند وآنان را بر آنچه مصلحت دین و دنیایشان است آگاه سازد و آنچه را در نقاط دیگر اتفاق مىافتد و در سرنوشت آنان مؤثر است، به اطلاع آنها برساند. هم چنین دو خطبه قرار داده شده است تا در یکى حمد و ثناى خداوند انجام شود و در دیگرى آنچه از فرمان و نهى خداوند که به صلاح جامعه است، اعلام شود.»

 نماز عید

 مأمون از حضرت درخواست کرد که با مردم نماز عید بگذارد تا با ایراد سخنرانى وى، آرامشى به قلبشان فرو آید و با پى بردن به فضایل امام، اطمینان عمیقى نسبت به حکومت بیابند.

 امام(ع) به مجرد دریافت این پیام شخصى را نزد مأمون روانه ساخت تا به او بگوید مگر یکى از شروط ما آن نبود که من دخالتى در امر حکومت نداشته باشم. بنابراین مرا از نماز معاف بدار. مأمون پاسخ داد که من مىخواهم تا در دل مردم و لشکریان، امر ولایت عهدى رسوخ یابد تا احساس اطمینان کنند و بدانند خدا چگونه تو را بدان برترى بخشیده است.

 امام رضا(ع) دوباره از مأمون خواست تا او را از آن نماز معاف بدارد و در صورت اصرار، شرط کرد که من به نماز آن چنان خواهم رفت که رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) با مردم به نماز مىرفتند.

 مأمون پاسخ داد که هرگونه مىخواهى برو.

 از سوى دیگر، مأمون به فرماندهان و همه مردم دستور داد که قبل از طلوع آفتاب بر در منزل امام اجتماع کنند. از این رو، تمام کوچهها و خیابانها مملو از جمعیت شد. از خرد و کلان، از وزن و مرد همه با اشتیاق گرد آمدند و همه فرماندهان نیز سوار بر مرکبهاى خویش در اطراف خانهى امام به انتظار طلوع آفتاب ایستادند.

 همین که آفتاب سر زد، امام(ع) از جا بر خاست، خود را شست و شو داد و عمامهاى سفید بر سر نهاد. آن گاه با معطر ساختن خویش با گام هایى استوار به راه افتاد. امام از کارکنان منزل خویش نیز خواسته بود که همین گونه به راه بیفتند.

 همه در حالى که امام را حلقه وار در بر گرفته بودند، از منزل خارج شدند. امام سر به آسمان برداشت و با صدایى چنان نافذ چهار بار تکبیر گفت که گویى آسمان و در و دیوار شهر تکبیرش را پاسخ مىگفتند. فرماندهان ارتش  مردم منتظر ایستاده و خود را به بهترین وجهى آراسته بودند. امام با اطرافیانش پابرهنه از منزل خارج شد، لحظهاى دم در توقف کرد و این کلمهها را بر زبان جارى ساخت:

 «الله اکبر، الله اکبر على ما هدانا، الله اکبر على ما رزقنا من بهیمه الانعام، و الحمد الله على ما اولینا.»

 امام اینها را با صداى بلند مىخواند و مردم نیز هم صدا با او تکبیر مىگفتند. شهر مرو یکپارچه تکبیر شده بود و مردم تحت تأثیر آن شرایط به گریه افتاده، شهر را زیر پاى خود به لرزه انداخته بودند.

 چون فرماندهان ارتش و نظامیان با آن صحنه مواجه شدند، همه بى اختیار از مرکبها به زیر آمدند و کفشهاى خویش را هم از پایشان در آوردند.

 امام به سوى مصلاى نماز حرکت کرد ولى هر ده قدمى که به پیش مىرفت، مىایستاد و چهار بار تکبیر مىگفت. گویى که در و دیوار شهر و آسمان همه پاسخش مىگفتند.

 گزارش این صحنههاى مهیج به گوش مأمون مىرسید و وزیرش «فضل بن سهل» به او پند مىداد که اگر امام به همین شیوه راه خود را تا جایگاه نماز ادامه دهد، مردم چنان شیفتهاش خواهند شد که دیگر ما تأمین جانى نخواهیم داشت. بنابراین، بهتر است او را از نیمه راه برگردانیم.

 مأمون نیز همین گونه با امام رفتار کرد. یعنى او را از رسیدن به جایگاه نماز بازداشت و پیش نماز همیشگى را مأمور گزاردن نماز عید کرد. در آن روز وضع مردم بسیار آشفته شد و صفوفشان در نماز دیگر به نظم نپیوست.

 در این جا ذکر دو نکته لازم است:

 1- تأثیر عاطفى ماجرا و پایگاه مردمى امام

 اکنون که دوازده قرن از آن ماجرا مىگذرد، هنوز که این داستان را مىخوانیم چنان دچار احساسات مىشویم که وصفناپذیر است. حال ببینید آنان که در آن روز خود شاهد ماجرا بودند، چگونه تحت تأثیر قرار گرفتند. دیگر نیاز به ذکر این نکته نیست که ماجراى نماز عید درست مانند ماجراى نیشابور حاکى از گسترش موقعیت امام در دلهاى مردم بود.

 2- چرا مأمون خود را به مخاطره افکند؟

 اگر هدف مأمون از آن اصرارى که نسبت به رفتن امام به نماز مىورزید این بود که مىخواست اهل خراسان و نظامیان را فریب دهد و اطمینان آنان را نسبت به حکومت خود جلب کند، بدیهى است که بازگرداندن امام از نماز پس از پدید آمدن آن شرایط هیجانانگیز و آن جمعیت سیل آسا، براى مأمون مخاطراتى در بر داشت. چه این که معنایش به خشم آوردن هزاران هزار مردمى بود که در اوج هیجان و احساسات قرار گرفته بودند. اگر مأمون از مجرد نمازگزاردن امام(ع) بیم داشت، پس به چه دلیل آن همه اصرار کرده بود که نماز عید را حتماً او برگزار کند؟ و اگر نمىترسید، پس چرا از توفان احساساتى که در میان مردم برانگیخت، و حشت زده شد؟

 در ظاهر دلیل وحشت مأمون چیزى بالاتر از همه اینها بود. او ناگهان نگران شد که نکند وقتى امام بر منبر رود با توجه به آن آمادگى که در نهاد و احساس مردم ایجاد کرده بود، خطبهاى بخواند که مانند جریان نیشابور اعتقاد به خویشتن را از شروط یکتاپرستى معرفى کند. در آن روز امام درست در زى رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین على(ع) در برابر مردم ظاره شد و به گونهاى که مردم را تحت تأثیر قرار داده که به قول «فضل بن سهل»  جان مأمون و اطرافیانش را سخت به خطر مىانداخت. آنان مىترسیدند که امام(ع) در آن روز مرو را که پایتخت عباسیان بود، به مرکز ضد عباسى تبدیل کند. بنابراین، مأمون ترجیح داد که اماام را از نماز بازگرداند و تمام مخاطرههاى این کار را نیز بپذیرد، چه هر چه بود زیانش به مراتب برایش کمتر بود.

 منابع:

 1- قرآن کریم

 2- آملى،  عبدالواحد، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه محمد على انصارى قمى، چ تهران.

 3- خامنهاى، سید على، از ژرفاى نماز.

 4- خمینى، سید روح الله، سر الصلوات، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى - قدس سره -

 5- دیلمى، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، مرکز نشر کتاب.

 6- الامام الرضا، على بن موسى، فقه الرضا، مشهد، الموتمر العالمى للامام الرضا.

 7- رضى، محمد بن احمد (ذى المناقب) ترجمه فیض الاسلام، نهج البلاغه، تهران 1392 )ه.ق).

 8- سبحانى، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق.

 9- شیبانى، ابى عبدالله، مسند الامام احمد بن حنبل، بیروت، دار احیاء التراث العربى.

 10- صدوق، محمد بن على بن الحسین بن بابویه،  ثواب الاعمال، تهران، 154.

 11- همو، کتاب الخصال، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1403.

 12- همو، عیون اخبار الرضا، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1380 ش.

 13- همو، من لا یحضره الفقیه، بیروت، دار الصعب.

 14- طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان، کتابفروشى اسلامیه.

 15- عاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربى، الطبقه الخامس، 1403 ه.ق

 16- عطاردى، عزیز الله، مسند الامام الرضا، مؤسسه طبع و نشر آستان قدس رضوى، 1406 ه.ق

 17- غزالى، ابى حامد محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه.

 18- فیض کاشانى، محسن، المحجه البیضاء، خ تهذیب الاحیاء، قم، انتشارات اسلامى.

 19- قمى، شیخ عباس، مفاتیح الجنان.

 20- همو، منتهى الامال.

 21- کلینى، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافى، بیروت، دار صعب.

 22- ملکى تبریزى، میرزا جواد، اسرار الصلات، ترجمه رضا رجب زاده، تهران، انتشارات پیام آزادى.

 23- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفا، 1403 ه.ق

 24- نراقى، ملا احمد، معراج السعاده، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه.

 25- نراقى، محمد مهدى، جامع السعادات، قم، انتشارات دار التفسیر.

 26- هندى، على بن حسام الدین، کنز العمال فى سنن الاقوال و الافعال.

 پایان 9/5/89



[1] -اسرار الصلاه، ص 293.

[2] - بحارالانوار، ج 81، ص 246، ح 37.

[3] - عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 61.

[4] - من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 195.

[5] - عیون اخبارالرضا، ج 2، باب 34، ص 106؛ من لا یحضره الفقیه،  ج 1، ص 195.

[6] - «فقف بین یدیه، کالعبد الابق المذنب بین یدی مولاه فصیف قدمیک انصب  نفسک و لا تلتفت یمیناً و شمالاً...» بحارالانوار، ج 84، ص 204».

[7] - بقره (2) آیه 238.

[8] - «فاذا، افتتحت الصلاه، فکبّر و ارفع یدیک بحذاء اذنیک...» همان، ج 84، ص 204.

[9] - وسائل الشیعه، ج 4، ص 727.

[10] - مصباح الشریعه، ص 88.

[11] - وسائل الشیعه،ج 6، ص 38، ح 7282.

[12] - من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 203 و 204.

[13] - وسائل الشیعه، ج 6، ص 82، ح 77406.

[14] - از ژرفای نماز، ص 5.

[15] - «و اعلم أنک بین یدی الجبّار و لا تعبث بشیء من الاشیاء و ... فاذا  رکعت، فالقلم رکبتیک براحتیک و تفرج بین اصابعک و اقبض علیهما...» بحارالانوار، ج 8، ص 204.

[16] - ادعیه و زیارات، ص 131 و 132.

[17] - سر الصلوه، ص 98.

[18] - از ژرفای نماز، ص 5.

[19] - «أقرب ما یکون الی الله  و هو ساجد...» ادعیه و زیارت حضرت رضا(ع)، ص84؛ (سفینه البحار، ج 1، ماده سجده).

[20] - «اذا نام العبد و هو ساجد قال الله عزوجل للملائکه: انظروا الی عبدی قبضت روحه و هو فی طاعتی.» بحارالانوار، ج 85، ص 162.

[21] - جامع احادیث، ج4 ، ص 450.

[22] - بحارالانوار، ج 88، ص 4.

[23] - وسائل الشیعه، ج 5، ص 372؛ بحارالانوار، ج 88، ص 12.

[24] - مستدرک الوسائل، ج 1، ص 490.

[25] - بحارالانوار، ج 88، ص 103.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد