جلوه وصال

نماز ازلسان امام رضا (ع)

جلوه وصال

نماز ازلسان امام رضا (ع)

جلوه وصال

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جلوه وصال

 

مقدمه

اهل بیت(علیهم السلام) گنجوران دانش اند. رودها و جویبارهای دانش که مزرعه ی جان انسان را در چهارده قرن اخیر سیراب و شاداب ساخته است. از بلندای قامت آسمانی این کوه نور، سرچشمه می گیرد. امام عالمان و عارفان علی(علیهم السلام) فرمود: «ینحدر عنّی السیل و لا یرقی الی الطیر» آبادانی و شادابی دیار علم و آگاهی از تلالوء فروزنده ی دانش این خاندان است که پیامبر اعظم(ص) فرمود: «انا مدینه العلم و علی بابها».

دانش اهل بیت(ع) از جنس دریافتنی است نه آموختنی، علم حضوری است نه حصولی و این از آن جهت است که آنان حقیقت علم را با جان آسمانی خویش دریافته اند، حضرت علی(ع) در وصف عارفان (که خود آن حضرت مولای آنان است) فرمود: «هجم بهم العلم علی حقیقه البصیره و باشروا روح الیقین».

پیامبر اعظم سرسلسله ی این خاندان نور و روشنایی هر چند که خود درس ناخوانده و مکتب نرفته بود، اما پیام او دانش و رسالت او، تلاوت و خواندن، آموختن و فرا گرفتن و علم و آگاهی بود. رسالت او با «اقراء» آغاز شد و با دانش و بینش که جانهای شیفته را سرشار می کرد، تداوم یافت. «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزیکهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه» او با رسالت خویش جانهای مرده را از مرداب روزمرگی و ضلالت ها تا باغستان بهشتی حیات و زندگی، رهنمون شد و انسان اسیر در کژ راهه ها و پرتگاه های تباهی را به شاهراه هدایت و صراط مستقیم فرا خواند و در تن مرده ی آدمیت روحی دوباره دمید: «اذا دعاکم لما یحییکم» و بار گران جهل و نادانی را از دوش آنان فرو نهاد «یضع عنهم اصرهم و الا غلال التی کانت علیهم».

و خاندان آن حضرت نیز که از چشمه ی حیات او سیراب بودند؛ همانند آن بزرگ، خورشید دانش و آگاهی را در گذرگاه اعصار فرا راه جویندگان دانش و بصیرت، تابان و فروزان نگه داشتند و با بهره مندی از انوارالهی او، مسیر پویندگان را روشن و جان جویندگان را تابناک و سرشار ساختند. و امروز در عصر جاهلیت مدرن نیز، آنچه غبارراه انسان کنمال جوی را فرو می نشاند و راه او را می تواند روشن کند بهره گیری و بازگشت به سرچشمه ی همان دانش و بصیرتی است،که پیامبر اعظم و خاندان پاک و مطهر او به آسمان هدیه کردند و شاید امروز بیش از هر روز و روزگاری، انسان به آنچه پیامبر رحمت و آگاهی برای بشریت به ارمغان آورد نیازمند و محتاج باشد.

بی تردید کاوش در سرچشمه های نور اهل بیت(ع) و بازخوانی سیره و آموزه های آن بزرگواران در روزگار ما مانند همه ی روزگاران خدمتی بزرگ به انسانیت است خدمتی که فراتر از آن، خدمتی متصور نیست و از این روی بر تمامی کسانی که دل آنان برای انسان می تپد فرض است که با ژرف اندیشی و ژرف کاوی در معارف اهل بیت(ع) گوهرهای ناب و آموزه های رهایی بخش این گنجینه ی عظیم و الهی را استخراج کنند و به بشر تشنه و جگر سوخته ی عصر حاضر ارائه نمایند.

برحسب وظیفه می دانیم در جوار بارگاه عالم آل محمد(ع) برای تمامی رهروان این راه و تمامی کسانی که در مسیر احیای امر اهل بیت(ع) و تعلیم و تعلم معارف و علوم این خاندان مطهر تلاش و کوشش می کنند بویژه اساتید بزرگوار و گرانمایه ای که در تألیف و تنظیم این مجموعه ی ارزشمند نقش داشته اند طلب سلامتی و بهروزی می کنیم و توفیق آنان را از درگاه حیّ علیم خواستاریم.

از زایران عزیز می خواهیم نعمت بی نظیر زیارت پاره ی تن رسول الله(ص) را با بهره گیری از اندیشه، کلام و سیره ی آن امام همام به فرصتی برای تأمین نیازهای معنوی و فکری خود تبدیل نمایند و با مطالعه ی آثار ارزشمندی مانند این مجموعه توشه های سعادت و کمال را برای دنیا و آخرت خود برگیرند و خدمتگزاران خود، در این آستان مقدس را نیز از دعا فراموش نکنند.

معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی

آستان قدس رضوی

پیشگفتار

نماز حضور در ضیافت معنوی و پر از رمز و راز الهی است. نماز سکوی پرواز به سوی حق و برترین وسیله تقرّب به خدا و نزدیک ترین حالات بنده نسبت به پروردگار جهانیان است. نماز ستون دین، محبوب ترین اعمال بندگن در محضر الهی، معراج مؤمنان، نور الهی، زینت اسلام و چراغ قلب مؤمنان است. نماز کوثری همیشه جاری برای شست و شو و طهارت روح، دژ محکم در برابر حملات شیطان است و انسان را از پلیدی ها، منکرات و گناهان باز می دارد، آتش گناهان را خاموش، غم ها و غصه ها را برطرف می سازد. نماز همچون سر برای پیکر زیبای دین است. موجب نازل شدن رحمت های بی کران الهی بر بندگان است. در دادگاه عدل الهی نخستین سؤال از نماز خواهد بود، اگر نماز بنده، پاکیزه و مقبول باشد اعمال دیگرش نیز مقبول خواهد بود. مواظبت بر نماز باعث نور و حجت و نجات از آتش می گردد. نور چشم پیامبر(ص) و وسیله ای برای زنده نگه داشتن یاد خداست. در انتظار نماز به سر بردن، گنجی از گنج های پر بهای بهشت است و به هنگام فرا رسیدن وقت نماز، درهای آسمان به روی بندگان باز می شود. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: نماز از آیین های دین است؛ در آن خشنودی پروردگار عزوجل و راه روشن پیامبر(ص) است و نمازگزار محبت فرشتگان را با خود دارد. نماز هدایت و ایمان، نور معرفت، برکت در روزی، آسایش تن، ناپسندی برای شیطان، پذیرش دعا، قبول اعمال را به ارمغان می آورد. نماز توشه  مؤمن از دنیا به سوی آخرت، شفیع میان او و فرشته ی مرگ، انس او در گور، فرش زیرش و پاسخ منکر و نکیر است. و نماز بنده هنگام محشر، تاجی بر سر اوست و نوری بر چهره اش، پوشش کالبدش، پرده ای میان او و آتش، حجتی میان او و پروردگار بزرگ و با عظمتش، نجات تنش از آتش، برگه ی عبور از صراط، کلیدی برای بهشت، مهریه حور العین و بهای بهشت است. بنده با نماز در فراز می آید، زیرا نماز تسبیح و تهلیل (لا اله الا الله گفتن) و سپاس و بزرگ داشت و مدح و تنزیه و سخن گفتن (با خدا) و دعاست.[1] (برای نمازگزار) سه ویژگی است: رحمت الهی، او را از کف پایش تا کرانه آسمان در بر می گیرد و فرشتگان از روی سرش تا کرانه های آسمان گرداگرد او را می گیرند و فریاد کننده ای ندا در می دهد: اگر مناجات کننده می دانست با که مناجات می کند، باز نمی گشت.[2]

ترک نماز خدا را خشمگین[3] و اعمال را تباه می سازد.[4] کسانی که به عمد نماز را ترک کنند، از دین بهره ای ندارند[5] و آنان را سبک بشمارند، شیطان بر آنان چیره می شود و به گناهان بزرگ گرفتارشان می سازد.

و ما دراین اثر چگونگی حضور در این ضیافت با شکوه را در تابلوی زیبای سیره و کلام عالم آل محمد امام رئوف حضرت رضا(ع) به نمایش گذاشته ایم و ارادتمندان به آن حضرت را به تماشای این تابلوی زیبا دعوت می کنیم.

گفتار اول:

اهتمام به نماز در سیره و کلام امام رضا(ع)

فرصت وصال و نیایش و خلوت با محبوب برای محب و عاشق، بسیار مغتنم و لذّت بخش است و نماز یکی از این فرصت های طلایی برای وصال و نیایش با محبوب حقیقی و مطلق هستی است. لذا عاشقان دلباخته ی الهی به خلوت و نیایش با محبوب اهتمام می ورزند و از لحظه لحظه های زندگی برای خلوت و نیایش با محبوب و کسب رضایت الهی و انجام وظیفه بهره می برند، اما نیایشگران و نمازگزاران، هشتمین اختر تابناک هدایت، الگوی کاملی در بهره برداری از فرصت ها برای نیایش با محبوب حقیقی و مطلق هستی است.

رجاء ابن ابی ضحاک که مدتی محافظ و مواظب حضرت رضا علیه السلام بود و در طول سفر از مدینه تا مرو در رکاب حضرت بود، گزارش مفصلی از برنامه ی عبادی و نمازهای آن عاشق دلباخته ی الهی ارائه داده است.

رجاء ابن ضحاک می گوید:

«به خدا سوگند، من مردی با تقواتر از او ندیدم، کسی را ندیدم که در تمام اوقاتش بیشتر از او به یاد خدا باشد و خوفش از خدا از او شدید تر باشد، همین که فجر طلوع می کرد، نماز صبح را می خواند پس از آن مشغول دعا (تسبیح، تحمید، تکبیر، تهلیل ...) بود تا طلوع آفتاب، پس از طلوع آفتاب سجده ی طولانی می کرد، پس از آن مشغول حدیث و موعظه مردم می شد تا نزدیک ظهر؛ نزدیک ظهر تجدید وضو کرده و به مصلایش می رفت، پس از اذان ابتدا هشت رکعت نافله ی ظهر می خواند، سپس اذان و اقامه می گفت و مشغول نماز ظهر می شد.

بعد از نماز ظهر مشغو دعا می شد و در پایان سر به سجده می گذاشت و صد مرتبه «شکر الله» می گفت. پس از آن نافله عصر می خواند و اذان و اقامه می گفت و نماز عصر می خواند. سپس مدت مدیدی تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می گفت و در پایان سر به سجده می گذاشت و صد مرتبه «حمد الله» می گف. وقتی مغرب فرا می رسید، وضو می گرفت و اذان و اقامه  می گفت و نماز مغرب می خواند. بعد از نماز مدتی دعا می کرد، سپس چهار رکعت نافله ی مغرب می خواند. به هنگام نماز عشاء، نماز و نافله اش را می خواند و به بستر می رفت. یک ثلث از شب گذشته از بستر بلند می شد، در حالی که زبانش به تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل و استغفار گویا بود. مسواک می زد، وضو می ساخت و به نماز شب مشغول می شد، در هر رکعت حمد یک بار و «قل هو الله احد» را سی مرتبه می خواند. بعد از آن نماز جعفر طیار را می خواند، وقتی فجر قرار می رسید نماز نافله فجر را خوانده پس از آن نماز صبح را می خواند...»[6]

امام نیایشگران و نمازگزاران، هشتمین اخترتابناک هدایت درباره اهمیت نماز فرمود: «بدان که افضل واجبات بعد از معرفت خدای عزوجل نماز پنج گانه است.»[7] به وقت قیامت بنده را به دادگاه الهی طلب می کنند و اولین چیزی که از او می پرسند، درباره نماز است؛ پس اگر نماز را تمام و جامع و کامل ارائه داد، اهل نجات است و گرنه با خشم به دوزخ انداخته می شود.»[8]

«نماز مطالبه وصال و تقرّب بنده به سوی خداوند است»[9] اباصلت هروی گوید: به «سرخس» مسافرت کردم و در آن جا در جلو زندان امام رضا(ع) رفتم تا اجازه بگیرم و به حضور آن حضرت برسم و احوال پرسی کنم. زندان بان ها به من اجازه ندادند و گفتند: «هیچ راهی نیست» گفتم: چرا؟

گفتند: زیرا امام رضا(ع) در بسیاری از اوقات شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند و فقط ساعتی در اول روز و قبل از ظهر و هنگام غروب در محل نمازش می نشیند و با خدا مناجات می کند. گفتم: در همین موقع برای من اجازه بگیرید، اجازه گرفتند، خدمت آن حضرت رسیدم، دیدم در محراب خود نشسته و در اندیشه است...[10]

در زیارت نامه آن حضرت می خوانیم:

«اشهد انک قد اقمت الصلوه و آتیت الزکاه و أمرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و عبدت الله حتی أتاک الیقین.»[11]

«گواهی می دهم که تو نماز را اقامه کرده، زکات داده ای، امر به معروف و نهی از منکر کردی، و خدا را عبادت نمودی تا به مقام یقین رسیدی.»

کیفر سستی در نماز

امام رضا(ع) فرموده است:

«تا وقتی که مؤمن نمازهای پنجگانه خود را به موقع و با شرایط به جا آورد، شیطان پیوسته از او ترسان و هراسان است، ولی هرگاه نماز خود را ضایع کند، شیطان بر او غالبمی شود، و او را وارد گناهان بزرگ می نماید».[12]

امام رضا(ع) از پدرانش و از رسول خدا(ص) روایت کرده است که فرمود:

«نمازهای خود را ضایع نکنید، زیرا هر که نماز را ضایع کند با «قارون» و «هامون» محشور می گردد... پس وای بر کسی که بر نمازهای واجب[13] خود و انجام سنت پیامبر(ص) مراقبت ننماید».

امام رضا(ع) فرمود:

«بپرهیزید ازاین که در نماز سستی و تنبلی کنید یا در حق آن کوتاهی نمائید، یا حد و حدودش را ضایع کنید، یا رکوع و سجده ی نماز را آن چنان از روی شتاب به جا آورید که گویی همچون خروس منقار می زنید، یا این که نماز را سبک بشمارید، یا این که به جای نماز به امور دنیایی سرگرم شوید، یا نماز را در وقت خود به جا نیاورید.»

رسول خدا(ص) فرمود:

«هر که نمازش را سبک بشمارد، با من پیوند و وابستگی معنوی[14] ندارد. سوگند به خدا، بر حوض کوثر در جوارمن وارد نخواهد شد».

امام رضا(ع) فرمود:

«هرگاه روز قیامت فرا رسد، بنده را می خوانند؛ پس اولین موضوعی که از او سؤال می شود، نماز است. اگر حدود و شرایط نماز را به طول کامل به جا آورده باشد، نجات می یابد؛ اگر نمازش را با شرایط و آداب صحت یا قبولی آن به جا نیاورده باشد، او را به آتش می افکنند».

«به درستی که نماز بهترین عبادت خداست. نماز بهترین صورتی است که خدا خلق رده است. پس کی که نماز کامل ادا کند، در حقیقت حق واجبش را ادا کرده است و هر کس که نماز را سبک بشمارد، به صورتش زده می شود (به او برگردانده می شود».[15]

اهتمام به نماز اول وقت

در خانه ی محبوب، اگر چه همیشه به روی بندگان و محبّانش باز است اما محبوب مهعربان هستی اوقاتی از شبانه روز را برای نیایش و خلوت بندگانش اختصاص داده و از بندگانش برای حضور در ضیافت با شکوه نیایش دعوت رسمی به عمل آورده است. در این اوقات درهای بی کران رحمتش را به روی بندگانش باز کرده و نیایش و نماز را برترین وسیله ی تقرب بندگانش قرار اده است. عاشقان کوی دوست و سالکان طریق کمال در انتظار رسیدن آن اوقات نورنی لحظه شماری می کنند و به هنگام فرا رسیدن آن اوقات شریف، لبیک به دعوت محبوب را بر هر کاری مقدم می دارند، اهتمام به نماز اول وقت در سیره ی امام سالکانکوی دوست، جلوه ی چشم گیری دارد، پیروان آن حضرت سیره امام خویش را نصب العین قرار می دهند و به پیروی از امامشان فرصت نماز اول  وقت را هرگز از دست نمی دهند. اینک چند نمونه از سیره ی آن حضرت در توجه و اهتمام به نماز اولوقت را با هم مرور می کنیم.

ابراهیم بن موسی فزاز گوید:

«روزی در خراسان در مسجد، در خدمت امام رضا(ع) بودم، بر چیزی که از آن حضرت می خواستم، اصرار کردم. در این هنگام امام برای پیشواز یکی از جماعت طالبین بیرون رفت. در راه وقت نماز شده، و امام به جانب ساختمانی که در آنجا بود، روی آورد و در زیر صخره ای که در نزدیکی آن ساختمان بود، فرود آمد.  تنها من در خدمت حضرت بودم، حضرت فرمود: اذان بگو. عرض کردم: منتظر باشید تا اصحاب به ما بپیوندند. امام فرمود: «غفر الله لک! لا نوخّرون صلواه عن اول وقتها الی آخر وقتها من غیر علّه: علیک ابداً باول الوقت» خداوند، تو را بیامرزد! هرگز نماز را از اوّل وقت آن، بدون علت به تأخیر می اندازیم، همواره مراقب اول وقت باش.» پس اذان گفتم و نماز خواندیم. پس از نماز، دوباره آن را که از حضرت خواستم، یادآور شدم. در آن هنگام امام با تازیانه ای خاک ها را کمی کنار زد، ناگاه از زیر خاک ها سکه ای از طلای ناب پدیدار گشت، امام(ع) آن را برداشت و فرمود: این سکه طلا را بگیر، خداوند برای تو در آن برکت قرار دهد و از آن سود ببری و آنچه را دیدی پنهان کن

ابراهیم گوید:

«خداوند برای من از آن سکه برکت فراوان قرار داد، آن چنان که در خراسان لوازم زیادی خریدم که قیمت آنها به هفتاد هزار دینار طلا می رسید و من از همه همگنان خود توانگر و ثروتمندتر شدم.»[16]

رویداد دیگری در زندگی آن امام بزرگ به ثبت رسیده است که اهمیت بسیار بالا و حیاتی نماز اول وقت را روشن می سازد.

در آن روزها که مأمون جلسۀ گفت و گو مناظره تشکیل داده بود و امام(ع) را با عالمان بزرگ ادیان و مذاهب و مکاتب فلسفی به بحث واداشته بود و امام با عالمان مسیحی و متکلمان و فلسفه دانان به گفت و گو می پرداخت، در یکی از این مناظرات، عمران صابی که از عالمان بزرگ و متکلمان مشهور آن زمان بود، چنین گفت:

«ای عالم و دانای مردم! اگر چنین نبود که تو همگان را به پرسش و سؤال فرا خواندی، من هرگز از تو پرسشی نمی کردم من به کوفه و بصره و شام و جزیره العرب رفته ام و با متکلمان و سخنوران و دانایان زمانه دیدار داشته ام و هنوز کسی را ندیده ام که به سؤالاتم پاسخ قانع کننده بدهد، حال اجازه می دهی که از تو سؤال کنم؟»

حضرت فرمود:

«اگر در این جماعت کسی عمران صابی باشد، تو هستی؟»

عرض کرد: «آری، من عمران صابی ام».

حضرت فرمود: «بپرس ای عمران، ولی با انصاف باش و از سخن سست و بی دلیل و ناحق دوری جوی.»

گفت: ای سید و آقای من! به خدا سوگند، چیزی جز آن نخواهم که برای من امری را ثابت کنی و من به آن بگروم و از آن در نگذرم.»

آن گاه عمران صابی سؤالاتش را پرسید و امام رضا(ع) به تمامی آنان پاسخ فرمود:[17]  در میانه­ی گفتمان امام با عمران صابی، وقت نماز فرا رسید، امام رو به مأمون کرد و فرمود: «هنگام نماز است».

عمران عرض کرد: «سرور من، بحث مرا قطع مکن، چرا که دل من آماده پذیرش سخنانت شده است».

حضرت فرمود: «نماز می گذاریم و به گفت و گو باز می گردیم.»

پس امام و مأموران از جای برخاستند. نماز که به پایان رسید، امام به مجلس بازگشت و عمران صابی را فرا خواند و فرمود: «بپرس، ای عمران!» و باز همچنان عمران پرسش هایش را مطرح می کرد و امام پاسخ می داد و پس از پاسخ می فرمود (پاسخ سؤالت را) دریافتی؟ او پاسخ می گفت:«آری ای مولای من! خوب فهمیدم. در پایان گفت و گو که به طول انجامید، عمران صابی به راه راست هدایت شد و شهادتین گفت و رو به قبله به سجده افتاد و اسلام آورد[18] و ...

حضرت امام رضا(ع) در تفسیر آیه شریفه: «و الذین هم علی صلاتهم یحافظون»[19]؛ «مؤمنان کسانی هستند که بر نماز هایشان محافظت می کنند» فرموده است: «مراد خداوند متعال مواظبت بر اوقات نماز است».

همچنین فرمودند:

«اوقات نماز را محافظت کنید (سعی کنید نماز را در اوقات مخصوص آن به جا آورید) زیرا هیچ بنده ای از آفت حوادث در امان نیست. کسی که وقت واجب نماز او فرا رسد، و از روی عمد کوتاهی کند (در وقت خود به جای نیاورد) خطا کار است».[20]

خداوند در قرآن این گروه را مذمت کرده و فرموده است:

«فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون»[21]

«وای بر آن دسته از نمازگزارانی که از نماز خود غافل اند».

و نیز فرمود:

«مراد از ساهون در این آیه آن هایی هستند که غافل از اوقات نمازهای واجب خود هستند.»[22]

روشن است که شیطان همواره در کمین انسان نشسته است و از هر فرصتی استفاده می کند تا با نیرنگ ها و وسوسه های خود، آدمی را از مسیر درست و از رسیدن به کمال و تعالی باز دارد و او را با خود همراه سازد. شیطان بیشتر


[1] - حصال، ص 522.

[2] - ثواب الاعمال، ص 57.

[3] - پیامبر اکرم(ص) فرمود: من ترک صلاه لقی الله و هو علیه غضیان. المعجم الکبیر، ج 11، ص 234.

[4] - پیامبر اکرم(ص) فرمود: من ترک الصلاه معتمداً أحبط الله عمله. مسند ابن حنبل، ج 9، ص 12.

[5] - پیامبر اکرم(ص) فرمود: من ترک الصلاه متعمداً فقد کفر جهاراً. عوالی اللالی، ج 2، ص 224.

[6] - بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 49، ص 91 تا 95.

[7] -  «اعلم انّ افضل الفرائض بعد  معرفه الله عزوجل الصّلاه الخمس» مستدرک الوسائل، ج 1، ص 175.

[8] - «اذا کان یوم القیامه یدعی بالعبد فاوّل شیء سئل عنه الصلاه فاذا جاء بها تامّه و الازخ فی النّار» وسائل الشیعه، ج 3، ص 19؛  المحجه البیضاء، ج 1، ص 339.

[9] - «الصّلاه طلب الوصال الی الله من العبد» بحارالانوار، ج 83، ص 264.

[10] - بحارالانوار، ج 12، ص 159؛ داستانها و حکایتهای نماز، ص 31.

[11] - مفاتیح الجنان، ص 914.

[12] - وسائل الشیعه، ج 3،  ص 81.

[13] - عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2،  ص 31؛ مسند الامام الرضا(ع)،  ج 2، ص 156.

[14] - مستدرک الوسیله، ج 3، ص 25، ح 2925-4.

[15] - جامع احادیث الشیعه، ج 4، ص 5.

[16] - عیون اخبار الرضا(ع)، ص 154؛ بحارالانوار، ج 10، ص 299؛ منتهی الامال، ج 3، ص 1701.

[17] - آوردن تمامی این پرسش ها و پاسخ ها از فراخور این نوشته بیرون است؛ به کتاب مناظرات امام رضا(ع) رجوع کنید.

[18] - عیون اخبار الرضا(ع)، ص 154؛ بحار الانوار، ج 10، ص 299؛ منتهی الامال، ج 3، ص 1701.

[19] - سوره مؤمنون (33)، آیه 9.

[20] - مستدرک الوسائل، ج 3، ص 96، ح 3107.

[21] - سوره ماعون (107)، آیه 5-4.

[22] - بحارالانوار، ج 80، ص 20.

جلوه وصال

همّ  و غمّ خود را معطوف نماز می کند و می داند که اگر بندگان به نماز اهمیت  دهند، هیچ مجالی برای جولان و یکه تازی او وجود نخواهد داشت.

امام رضا(ع) می فرماید:

«شیطان پیوسته از شخص مؤمن در وحشت و گریزان است، تا وقتی که بر نمازهای پنجگانه مراقبت و محافظت دارد. هنگامی که ]با تأخیر از اول وقت و بی اعتنایی[ آن ها را ضایع ساخت، شیطان بر او جرأت می یابد و او را به ورطه ی گناهان بزرگ می اندازد.»[1]

به همین دلیل است که امام معصوم(ع) می فرماید: «امتحنوا شیعتنا عند مواقبت  الصلاه کیف محافظتم علیها؛ شیعیان ما را در اوقات نماز، آزمایش کنید که چگونه بر خواندن نماز در موعد مقرّر محافظت می کنند.» [2]

امام رضا(ع) به یکی از اصحابش فرمود:

«ای فلانی! زمانی که وقت نماز فرا رسد، بر تو لازم است نماز را در اول وقت به جای آوری، زیرا تو نمی دانی بعداً چه پیش خواهد آمد».[3]

و نیز فرمود:

«برای هر نمازی سه وقت است: اول وقت، وسط وقت، آخر وقت، به جا آوردن نماز در اول وقت موجب نشنودی خدا، در وسط آن عفو پروردگار، و در آخر وقت غفران و آمرزش الهی است و بهترین اوقات، اول وقت است و کسی حق ندارد آخر وقت را برای نماز انتخاب کند. همانا نماز آخر وقت برای کسی مجاز است که بیماری یا عذری داشته باشد، یا این که مسافر باشد.»[4]

نماز اول وقت افزون بر ثواب و اجری که دارد آثار و برکات متعددی به دنبال دارد، اما نماز در وسط وقت تنها ثواب دارد و آن برکات را در پی نخواهد داشت. اگر نماز در آخر وقت خوانده شود، از ثواب آن نیز کم خواهد شد.

رعایت آداب نماز

هر ضیافتی آدابی دارد و برای بهره مندی بیشتر و بهتر از آن ضیافت یابد آداب ضیافت را رعایت کرد، به راستی ضیافت با شکوه و پر رمز و راز نماز دارای چه آدابی است؟ اینک از زبان مخزن اسرار الهی، امام رضا(ع) که معرفت کاملی نسبت به این ضیافت و آداب آن دارد، آداب نماز را بهره مند می شویم:

«آداب نماز این است که آن را با حضور قلب و فراغت اعضا و جوارح از هر کاری، به جای آوردی و با تواضع در مقابل خداوند بایستی و بهشت را در طرف راست خود ببینی و آتش را در طرف چپ و صراط را پیش رو و خداوند را در مقابل.»[5]

از بیانات دُرَربار رضوی استفاده می شود که نماز آدابی باطنی و ظاهری دارد، وقتی شرایط و آداب باطنی رعایت شود، بر ظاهر نمازگزار تأثیر می گذارد و آداب ظاهری نیز رعایت می شود.

الف) آداب باطنی

مقصود از آداب باطنی آن دسته از آدابی است که مربوط به قلب و باطن انسان هاست.

1- حضور قلب

در تعریف حضور قلب آمده است:

«مقصود از حضور قلب، این است که قلب نمازگزار هنگام نماز، نزد نماز باشد، نه مشغول به امر دیگری که او را از نماز، غافل می کند، و همین مقدار که قلب نمازگزار، متوجه ظاهر و احوال و اقوال نماز باشد، در تحقیق حضور قلب، کافی است».[6]

نمازگزار، باید همواره خود را در محضر خداوند متعال مشاهده کند (بین یدی الله تبارک و تعالی) و از پریشانی حواس و افکار غیر الهی بپرهیزد، نمازگزار، باید حریم اوامر الهی را بسیار بزرگ بشمارد و از عظمت پروردگار خویش خائف بوده و به رحمت واسعه پروردگار امید داشته باشد. او هنگامی که برای نماز ایستاده  و به محلّ سجده چشم دوخته است، باید در ذهن خود مجسم کند که در برابر خدای قادر متعال ایستاده است که او را می بیند و به آنچه در اعماق دلش می گذرد، آگاه است.

حضرت امام رضا(ع) در فرازهای سخنانش توجه به این چند نکته را در امر حضور قلب برای هر نمازگزاری ضروری دانسته اند:

1- نماز را با حضور قلب و فراغت اعضا و جوارح از هر کاری به جای آورد .

2- با تواضع در برابر خداوند بایستد.

3- بهشت را در طرف راست خود ببیند.

4- آتش دوزخ را در طرف چپ خود ببیند.

5- صراط را در پیش روی خود قرار دهد.

6- خداوند را در مقابل خودمشاهده کند.

حضرت رسول(ص) فرموده است: «عبادت کن خدای تعالی را، چنانکه گویا او را می بینی و اگر او را نمی بینی، او  تو را می بیند.»[7]

همچنین نماز گزار باید متوجه باشد که توجه به خدا، منحصراً باید با قلب او باشد و درونش متوجه حضرت احدیّت باشد؛ اما سر و صورت او اینه دل و تابع و پیرو آن است و توجه سر و صورت به تنهایی ارزش ندارد.

بنده ای که دامن خدمت به کمر بسته و در برابر سیّد و مولای خود ایستاده است، چگونه ممکن است از او روی برتابد و افکارش را در غیر آنچه مولا می خواهد به کار اندازد؟ بی گمان چنین کاری، موجب محرومیت او از توفیق بندگی خواهد بود؛ کجا رسد که آن مولا خدای قادر متعال باشد که او را آفریده و همه مقدّراتش را تقدیرنموده است.

حضرت علی بن موسی الرضا(ع) نقل فرمود: «مردی از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) بود به نام «قیس»، هنگامی که مشغول نماز شد، در رکعت اول مار سیاهی آمد و در موضع سجده ی قیس قرار گرفت، او با بی توجهی کامل به رکوع و سجده رفت، وقتی پیشانی برداشت، مار به گردن او پیچید، سپس وارد پیراهن او شد؛ ولی او به نمازش ادامه داد و از مار هم آسیبی به او نرسید.» [8]

سپس حضرت رضا(ع) قضیه ای را که برای خودشان رخ داده بود، نقل کرد و فرمود: «من روزی در فرع بودم (زمینی ما بین مکه و مدینه) وقت نماز فرا رسید، پس پیاده شدم و به سوی بوته ی ثمامه رفتم (در بیابان عربستان گاه بوته هایی به قد یک درخت به چشم می خورد که از سایه شان به خوبی می توان استفاده کرد). همین که به نماز ایستادم و رکعتی خواندم، یک افعی نزدیک من آمد و کنارم قرار گرفت و من متوجه نماز شدم و از آن نکاستم و کم نکردم . افعی به من نزدیک شد و سپس به طرف بوته برگشت. وقتی از نماز فارغ شدم، در حالی که دعا و تعقیباتم را نیز تخفیف نداده بودم، بعضی از یارانم را که همراهم بودند، فرا خواندم و گفتم: پشت سر شما زیر بوته افعی است.» پس او را کشتند. آن گاه امام علی بن موسی الرضا(ع) فرمود: «هر کس از غیر خدا نترسد، خداوند او را کفایت می نماید».[9]

حضرت امام رضا(ع) فرموده: «همانا نماز بهترین شیوه بندگی خداست و آن زیباترین شکلی است که خداوند آن را آفریده؛ پس کسی که به طور کامل و تمام آن را به جا آورد، حق واجب آن را ادا کرده است و کسی که در انجام آن کوتاهی کند، خدا آن را به صورتش می زند.»[10]

2- خشوع و خضوع

حضرت امام رضا(ع) فرمود: «بر تو باد در نماز به خشوع و خضوع و این که در پیشگاه خداوند، چنان خاشع و خاضع باشی که خشیت و خوف، از سیمای تو ظاهر گردد.»[11]

خداوند متعال فرموده است: «به  راستی مؤمنان رستگار شدند؛ آنان که در نمازهایشان خشوع کنندگانند.»[12] بنده ای که برای خدمت و عبادت در پیشگاه خدای متعال می ایستد، موظّف است که با قلب و تمام جوارح و اعضا، اظهار عبودیت و بندگی کند. نمازگزار باید با طمأنینه، آرامش، هیبت و حیاء نماز بخواند و سر خود را پایین بیندازد و به موضع سجده  بنگرد و گردن و پشت خود را راست نگه دارد و دست های خود را روی ران ها بگذارد، بدون این که با دست هایش بازی کند. کمال قلب در هنگام نماز، به این است که این سخن خدای تبارک و تعالی را پیوسته در نظر داشته باشد که می فرماید: «هنگامی که بر پای می ایستی، در منظر پروردگارت هستی و او تو را می بیند.»[13]

ب) آداب ظاهری

امام رضا(ع) در سخنان گهربار خود فرمود:

«هرگاه خواستی نماز را به پای داری، پس با بی رغبتی و کسالت، خواب آلودگی، عجله و شتاب، بازی و سرگرمی به چیزی، به نماز مشغول نشو، بلکه نمازی به جای آور که سکون و حضور قلب و آرامش و تانّی در آن باشد، بر تو لازم است در نماز خاشع و خاضع باشی، و در پیشگاه خداوند جهان خود را خوار و ذلیل بدانی به طوری که خشیّت و خوف از سیمای تو ظاهر شود، و به وسیله آرامش و بر اثر فراونی ترس و ورعی که بر دلت عارض شده است، دو حالت «ترس» و «امید» در تو آشکار شود. پس در این حالت مقابل پروردگارت همچون بنده ی فراری گناهکار، که در مقابل مولایش قرار گرفته، بایست و قدم هایت را منظم کن، و خداوند را ناظر بدان زیرا اگر تو  خدا را نمی بینی، او تو را می بیند، با ریش و سایر اعضا و جوارحت بازی نکن، انگشتانت را به صدا در نیاور، بدنت را خارش مده، با بینی ات بازی نکن، با لباست هم بازی نکن، لثام زده نماز نخوان(مبادا چیزی در دهانت باشد که مانع اظهار صحیح کلمات یا مخارج حروف باشد) و برای زنان نیز روا نیست که با نقاب و روبند نماز بخوانند. هنگامی که در نماز  ایستاده ای، چشمت را به موضع سجده بیفکن و در هنگام نماز از خودت جزع و ترس ظاهر کن و با دارا بودن این حالات ویژه، نشان بده که تو راغب به خدا هستی و به وی عشق می ورزی، در حال قیام گاهی به این پا و آن پایت  تکیه مکن. همچون کسی که می خواهد با نماز وداع کند، نماز بگزار، طوری که دیگر موفق به ادای آن نمی شوی. بدان به یقین تو در برابر خداوند جبار هستی. بنابراین، به چیزی از اشیا مشغول مشو و حدیث نفس مکن (چیزی غیر از یاد خدا را در درونت راه مده) و دلت را از همه چیز غیر از یاد خدا و عبادت او فارغ کن. و باید که فقط به کار نماز بپردازی و حق آن را کاملاً ادا نمایی.

در حال نماز، به هنگام قیام، دست هایت را روی ران هایت قرار ده و در افتتاح نمازت تکبیر بگو و دست هایت را تا نرمه ی گوش بلند کن، به طوری که انگشت های ابهامت از گوش مقابل آن تجاوز نکند، و در قنوت نماز واجب، دست هایت از سر تجاوز نکند. اما در نماز نافله و وتر مانعی نیست که دست ها از سر تجاوز کند.

هرگاه به رکوع رفتی، پس دست هایت را بر زانوهایت بگذار و انگشتانت را بگشا و دست هایت را جمع کن و از محاذی زانوها و پاها خارج مکن و هنگام برخاستت از رکوع به تمام قامت بایست تا آن که مفاصلت کاملاً به مکان اصلی خود برگردد، و عروق و رگها جا به جا شود و سپس در سجده، پیشانی و کف را بر زمین بگذار، و انگشتان دست هایت را هنگام سجده ببند، و به طرف قبله قرار ده و هرگاه نشستی، پس به قسمت راست بدن ننشین، بلکه طرف راست را بلند کن و بر طرف چپ بگذار و بر پهلوی خود بنشین و دست روی دست مگذار، بلکه دست هایت را آزاد کن و مستقیم بر ران ها بگذار، زیرا دست روی دست گذاشتن، عمل اهل کتاب است.

در هنگام نماز خمیازه مکش، و دست و پا دراز مکن و آروغ نزن؛ و هرگاه این دو بر تو فشار آوردند، با سعی و کوشش از بروز آن جلوگیری کن و هرگاه عطسه کردی، پس «الحمدالله» بگو، و درموضع سجده ات حرکت نکن، و به جلو و عقب نرو، بلکه ثابت و بی حرکت باش... هرگاه به نماز ایستادی، با تمام توجه قلبی و درونی به خداوند روی آور، تا خداوند نیز به تو روی آورد، و برای نماز، وضوی شاداب و کامل بساز. و هرگاه خواستی سجده کنی پیشانیت را بر خاک بگذار. هرگاه به نمازت روی آوردی، و با توجه و حضور کامل قلبی به نماز ایستادی، و آداب و شرایط نماز را حفظ کردی و با همه وجودت به سوی خدا رفتی، او نیز با همه ی رحمت و مغفرت و عنایتش به تو روی خواهد آورد. هرگاه از خدا روی گردان شوی، خداوند نیز از تو روی گردان شود، و تو را به حال خود رها خواهد کرد.»

از امام هشتم(ع) درباره کیفیت نماز کامل سؤال شد، حضرت فرمود:

«نماز کامل ]که نمازگزار را از آفت فحشا و منکر باز دارد[ نمازی است که دارای شرایط زیر باشد: 1- حضور قلب 2- فراغت جوارح و اعضاء از هر چیز (غیر از یاد خدا) 3- با کمال ذلت و خاکساری در برابر پروردگار ایستادن 4- رسیدن به مرتبه یقین؛  که نمازگزار فرض کند بهشت طرف راست، جهنم سوزان طرف چپ، صراط پیش رو، و ذات اقدس الهی در مقابلش قرار دارد.»[14]

امام رضا(ع) فرموده است:

«نماز، صله (پیوند) و موهبتی است از طرف خداوند مهربان برای بنده از راه رحمت و عنایت، نماز، مطالبه وصال و راه رسیدن بنده به سوی خداوند است. البته هرگاه با نیت خالص وارد نماز شود، و با تعظیم و اجلال هر چه بیشتر برای خداوند تکبیر کند، و قرائت را با ترتیل بخواند، وبا خشوع، رکوع را به جا آورد، و با تواضع سر از رکوع بردارد، و با ذلّت و خضوع سر به سجده گذارد، و با اخلاص در حالی که امید به رحمت خدا دارد، تشهد خواند، سپس نمازش را با رغبتی تمام و با امید به رحمت بیکران الهی، سلام دهد، و به پایان رساند؛ و در حالی بین ترس و امید، این فریضه الهی را به انجام رساند. پس هرگاه کسی نماز را با چنین آداب و شرایطی به جا آورد، حق نماز را ادا کرده است.»[15]

اهتمام به نماز شب

چنان که گزارش رجاء ابن ضحاک مشخص می شود، امام هشتم(ع) به انجام کامل نوافل[16] یومیّه و نافله شب مداومت داشت، در گزارش دیگری از ابراهیم بن عباس چنین آمده است:

«سیره آن حضرت چنان بد که شب کم می خوابید و بیشتر شب را بیدار بود و به عبادت و نوافل مشغول بود».[17]

علاوه بر سیره عملی آن بزرگوار، در بیانات آن معصوم نیز سفارش فراوانی به نافله شب شده است .

امام رضا(ع) فرموده است:

«نماز شب، موجب خشودی خدا است».[18]

نیز فرمود:

«بر شما لازم است که در به جای آوردن نماز شب کوشا باشید. هر بنده ای در آخر شب برخیزد و هشت رکعت نماز گزارد، سپس دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر به جای آورد، و در قنوت آن هفتاد بار از خدا طلب آمرزش نماید، از عذاب قبر و آتش در پناه ایزدی قرار گیرد، و عمرش طولانی شود، و وسعت رزق یابد.»[19]

امام رضا(ع) از پدرشان و ایشان هم از جد شان نقل فرمود: از امام زین العابدین(ع) سؤال شد: چرا کسانی که نماز شب می خوانند از خوشروترین مردمانند؟

حضرت در پاسخ فرمود:

«زیرا آنها با خدا خلوت کرده اند، و خداوند نیز ایشان را از نور خد پوشانده است.»[20]

بدین سان سیره حضرت آن بود که به همه مستحبات اهتمام می ورزیدند و در انجام با کیفیت آن بسیار می کوشیدند، اما به نماز شب و نماز جعفر طیّار توجه خاص داشتند و هر دو را با هم می خواندند. نماز شب و نماز جعفر طیّار وقتی تأثیر  فراوان بر روح و معنویت انسان می گذارد که در خلوت و به دور از چشم دیگران و با نشاط روحی و کیفیت و به طور مکرر و مداوم انجام شود و اگر کسی به چنین توفیقی دست یابد، انوار الهی بر قلب او خواهد تابید.

دعبل خزائی، که از شعرای به نام بود، گوید:

وقتی قصیده معروف به «مدارس آیات» را سرودم، برای زیارت امام رضا(ع) به خراسان رفتم و شعر خودم را برای آن حضرت خواندم. آن حضرت آن را تحسین کرد و فرمود: اشعارت را برای کسی نخوان تا من اجازه خواندن به تو بدهم. خبر آمدن من به خراسان، به مأمون نیز رسید،  مرا احضار کرد و حالم را پرسید و از من خواست تا شعر معروفم را برایش بخوانم، من گفتم: آن را نمی دانم. مأمون، به غلام خود گفت: علی بن موسی الرضا(ع) را بخوان. چیزی نگذشت که حضرت آمد و به من فرمود: ای دعبل! اشعارت را بخوان . من اشعارم را خواندم، مأمون آن را تحسین کرد و پنج هزار درهم به من جایزه داد. امام رضا(ع) هم نزدیک به همین مبلغ را به من مرحمت فرمود. من از حضرت رضا(ع) خواستم که یکی از لباس هایش را به من بدهد تا آن را  کفن خود قرار دهم، حضرت نپذیرفت و دستمال و پیراهنی از خز را به من داد و فرمود:

«نگه دار که در آن، هزار شب و در هر شب، هزار رکعت نماز خوانده ام و در آن هزار بار قرآن ختم کرده ام.»[21]

امام رضا(ع) فرموده اند:

«خانه هایی که در آن نماز شب خوانده می شود، بر اهل آسمان ها نور می دهند، همانطوری که ستارگان بر اهل زمین نور می دهند.»[22]

«از امام رضا(ع) سؤال شد: عبودیّت چیست؟ امام فرمود: در پنج چیز است: 1- خالی بودن شکم 2- قرائت قرآن 3- نماز شب 4- تضرّع در پیشگاه خدا  در صبحگاهان، 5- گریه و زاری از خوف خدا.»[23]

«بر نماز شب و تهجّد، مراقبت و مداومت کنید؛ زیرا که نماز شب، احترام به ساحت اقدس پروردگار است؛ آن موجب افزایش روی می گردد و چهره ها را زیبا می سازد و رزق آن وز را ضمانت  می نکد. در نماز وتر خود، درنگ و وقوف بسیار کنید؛ زیرا که درحدیث آمده است که: هر کس در نماز وتر خود، درنگ  کند، وقوف و درنگ او در محشر و روز قیامت، اندک خواهد گشت.»[24]

«ای برادر! شب و روز بیهوده نمی گذارد؛ بلکه از گذشتنش، نقص به عمر آدمیان وارد می شود و این شب و روز، ساعت و لحظاتی است. پس اگر به لهو و لعب پرداختی، بدان که روز را به غفلت  گذرانده ای و هر گاه شب فرا رسد و تو همه­ی آن را به خواب رفتی، از جمله ی آن کسانی هستی که در شب و روز، هیچ خیری در او نیست و هر کس چنین باشد مردنش بهتر است از زنده بودنش؛ زیرا قلبش مرده است و هر کس قلبش مرده باشد، خیری در حیات بدان او نیست. ای برادر! بیدار باش که بیشتر عمرت در غفلت و خواب گذشت و غنیمت بدان باقی مانده عمر خود را و قیامت را فراموش مکن تا عاقبت به خیر باشی...

ای برادر! هوشیار باش و تلافی کن آنچه را که ازتو فوت شده است. بسیار بر خود گریه کن به خاطر این که موفق نمی شوی که به پروردگارت توجه کنی و به سوی او روی آوری.

عتاب کن نفس اماره خود را و قبول نکن عذرهایش را در ترک بیداری در شب؛  زیرا عذرهایش همه دروغ است و اگر رنج بیداری یک ساعت از شب را به خود هموذار سازی، به یک راحت و نعمتی همیشگی خواهی رسید.»[25]

گفتار دوم:

اسرار و حکمت های نماز



[1] - عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 27.

[2] - سفینه البحار، ج 2، ص 44.

[3] - وسائل الشیعه، ج 3، ص 87.

[4] - مستدرک الوسایل، ج 1، ص 185؛ بحارالانوار، ج 82، ص 350.

[5] - بحارالانوار، ج 84، ص 246؛ فقه الرضا، ص 43.

[6] - اسرار الصلاه، ملکی تبریزی، ص 186.

[7] - آداب الصلاه، ص 45 آداب الصلاه، ص 45.

[8] - «انّ رجلاً من اصحاب علی(ع) یقال له قیس کن یصلّی، فلمّا صلّی رکعه اقبل اسود، فصار فی موضع السجود فلمّا نحی جبینه عن موضعه،  تطّوّق الاسود فی عنقه ثمّ انساب فی قمیصه». بحارالانوار، ج 81، ص 264. روشن است که این حکم اختصاص به آن دسته از انسان هایی دارد که دارای مقام های بلند معنوی هستند اما انسان های عادی اجازه دارند در صورت بروز خطر جدی برای حفظ جانشان نماز را به هم بزنند و از جان خود دفاع بکنند.

[9] - بحارالانوار، ج 84، ص 247.

[10] - «ان الصلاه افضل العباده لله و هی احسن صوره خلقها الله، فمن أداها بکمالها و تمامها فقد ادّی واجب حقها و من تهاون فیها ضرب بها وجهه.» بحارالانوار، ج 84، ص 246.

[11] - «علیک بالخشوع و الخضوع متواضعاً به عزّوجلّ، متخاشعاً علیک خشیه و سیماء الخوف» آداب الصلاه، ص 162.

[12] - «قد افلح المؤمنون، الذین هم فی صلاتهم خاشعون» مؤمنون (23)، آیه 1 و 2.

[13] - اسرار الصلاه، ملکی تبریزی، ص 262 .

[14] - بحارالانوار، ج 84، ص 246 . بحارالانوار، ج 84، ص 236.

[15] - مستدرک الوسیله، ج 1، ص 264.

[16] - نمازهای مستحبی زیاد است و آن ها را نافله گویند و بین نمازهای مستحبی به خواندن نافله  های شبانه روز بیشتر سفارش شده و آن ها سی و چهار رکعت است که هشت رکعت آن نافله  ظهر که قبل از نماز ظهر خوانده شود وهشت رکعت نافله عصر که قبل از نماز عصر خوانده شود و چهاررکعت نافله مغرب که بعد از نماز مغرب خوانده شود و دو رکعت نافله عشا به صورت نشسته بعد از نماز عشا خوانده شود و یازده رکعت نافله شب، هشت رکعت آن به نیت نافله شب و دو رکعت آن به نیت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر خوانده شود و دو رکعت نافله صبح می باشد که قبل از ن

[17] - عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج1، ص 197.

[18] - من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 412، رضوان الله الصلاه بالیل.

[19] - بحارالانوار، ج 78، ص 161، ح 53.

[20] - عیون اخبار الرضا(ع)، ج 1، باب 28، حدیث 28، ص 574.

[21] - «احتفظ بهذا القمیص، فقد صلیّت فیه الف لیله، کلّ لیله الف رکعه و ختمت القرآن فیه الف ختمه» بحارالانوار، ج 82 ، ص 309؛ اصول کافی، ج 2، ص 114؛ المحجه البیضاء، ج 4، ص 284.

[22] -  «ان البیوت الّتی یصلّی بالیل یزهر نورها لاهل السماء کما یزهر الکواکب لاهل الارض» بحارالانوار، ج 87، ص 161.

[23] - «سئل ]الرضا(ع)[ عن العبودیّه: قال (ع) العبودیه خمسه اشیاء: خلو البطن و قرائه قرآن و قیام اللیل و التضرّع عند الصبح و البکاء من خشیّه الله.» الموعظ العددیه، ص 159.

[24] - «حافظوا علی صلاخ اللیل، فانّها حرمه الرّب ، تدر الرّزق و تحسین الوجه و تضمن رزق النهار و طولوا الوقوف فی الوتر؛ فانّه روی: من طوّل الوقوف فی الوتر، قلّ وقوفه یوم القیامه» نشان از بی نشانها، ص 427.

[25] - ارشاد القلوب، ج 2، ص10 و 13.

حکمت ها و اسرار مقدمات نماز

الف: طهارت

برای شرکت در هر ضیافتی مقدمات متناسب با همان ضیافت را باید فراهم کرد. نماز شرکت در ضیافت خلوت و نیایش با خدایی است که پاکی مطلق، زیبایی مطلق و نور مطلق است و نمازگزار برای آمادگی شرکت در چنین ضیافتی باشکوه باید ابتدا ظاهرش را از آلودگی و باطنش را از پلیدی و رذایل باطنی پاک سازد و با گرفتن وضو نورانیت پیدا کند وبا پوشیدن لباس تمیز و شانه کردن سر و صورت و زدن عطر با ظاهری آراسته برای شرکت در این ضیافت خود را آماده کند.

1- وضو

امام پاکی ها و زیبایی ها در بیان اسرار وضو به طهارت ظاهر و باطن اشاره کرده و فرموده است:

1) پاک بودن بنده هنگام ایستادن در مقابل خدا[1]

2) پاکیزه شدن از آلودگیها و نجاسات[2]

3) از بین رفتن کسالت و جلوگیری از حالت خواب آلودگی[3]

4) پاک کردن قلب برای حضور در محضر خدای جبّار[4]

در روایتی از امام رضا(ع) نقل شده است:

«علت وضو، این است که انسان در نماز، می خواهد با اعضای ظاهرش که همان اعضای وضوست در مقابل خداوند بایستد و فرشتگان را ملاقات کند، پس  شستن صورت برای سجده و خضوع در آن است؛ شستن دو دست به سبب آن است که آن ها را به درگاه خدا بالا می برد و پایین می آورد و با آن دو کف، رغبت و رهبت و تبتّل (حرکت دست، که نشانه خوف و امید و طلب و عبودیت است) انجام می دهد و مسح سر و روی دو پا برای این است که ظاهر و آشکار و برهنه است و در جمیع  حالات نماز، با این سه استقبال کند و رو به حق بایستد.»[5]

2- غسل

در غسل به شستن تمام بدن امر شده است؛ زیرا پست ترین حالات انسان و شدید ترین حالت تعلق دنیوی انسان، حالت جماع کردن است و از آن جا که بر تمام قسمت های بدن، جنابت پخش می شود، لازم است برای پاک شدن از این جنابت فراگیر، همه بدن شسته شود؛ از این رو پیامبر اکرم(ص) فرمود: «ان تحت کل شعره جنابه»؛ «همانا زیر هر مویی جنابتی است.»

در روایتی از امام رضا(ع) نقل شده است:

«علت غسل جنابت، پاکیزگی و نظافت و پاک شدن انسان از منی و تطهیر کردن سایر قسمت های بدن است؛ زیرا جنابت از تمام اعضا خارج می شود, پس تطهیر تمام بدن بر او واجب شده است.»[6]

علت غسل عیدین و جمعه و دیگر غسل ها آن است که انسان با آنها، پروردگار خود را تعظیم می کند و بزرگ می دارد و نیز به سبب آن ها متوجه به خداوند کریم و بزرگوار خود می شود و ازخداوند درخواست آمرزش می کند و نیز به سبب این که روز عید برای مردم شناخته شده، خداوند غسل این روز ها را بزرگداشت و تفضیل آنها بر دیگر روز ها قرار داد و علت غسل جمعه، طهارت و پاکی بنده تا جمعه دیگر است.

علت غسل میت این است که میت را غسل دهند  تا از آلودگی ها وامراضی که داشته است، پاک شود؛ زیرا میت با فرشتگان ملاقات می کند و با اهل آخرت همنشین می گردد. پس چه نیکوست وقتی بر خدا وارد می شود و پاکان را ملاقات می کند، با طهارت و نظیف باشد تا مرد درخواست رحمت و شفاعت واقع شود. (و دیگر این که، برای پاک شدن از آن منی ای که از آن آفریده شده است و در هنگام مرگ از بدن او خارج می شود و جنب می گردد، غسل لازم است).

علت غسل مس میت، طاهر شدن شخص است از چرک و پلیدی هایی که به جهت مس کردن میت به او رسیده است؛ زیرا شخصی که از دنیا رفته، روحش از او مفارقت کرد است و بیشتر میکروبها در پیکر او باقی می ماند، پس باید پس از تماس با او، تطهیر انجام شود.[7]

ب: اوقات فراغت

از حضرت امام رضا(ع) روایت است که به فضل بن شاذان فرمود:

«چنانچه کسی بپرسد که چرا نماز در این اوقات (اوقات معین و مخصوص) بدون تقدم تأخر واجب شده است، جواب این است این اوقات برای همه مردم روی زمین معلوم و واضح است و عالم و جاهل  آن را به چهار وقت می شناسند: غروب آفتاب خود آشکار و معلوم  است که در آن، نماز مغرب واجب شده است و فرو رفتن سرخی آفتاب (شفق) پس از غروب خورشید معلوم و مشهور است که آن وقت نماز عشاء است؛ و همچنین طلوع فجر روشن و آشکار است و آن، وقت نماز صبح است و زوال شمس نیز آشکار و معلوم است و در آن ظهر واجب می شود و برای عصر وقت مخصوص و معینی مانند نمازهای دیگر است و وقت آن پس از انجام ظهر است. علت دیگر، این که خداوند دوست دارد که بندگانش قبل از هر کاری، ابتدا طاعت خداوند را انجام دهند؛ پسایشان را در اول طلوع روز، امر کرده است که به عبادتش بپردازند و سپس در  پی کار و روزی خویش روند و به امور دنیوی خود را اداره کنند ، پس در این وقت نماز صبح را بر ایشان واجب کرد و چون نیم روز شود،از کار دست کشند و آن وقتی است که مردم به جای خود بازگردند و لباس از تن به در آرند و بیاسایند و به خوردن مشغول شوند و استراحت کنند و در چنین هنگامی خداوند آنان را امر فرموده است که ابتدا به ذکر و عبادت او بپردازند، از این رو ظهر را بر ایشان واجب کرده است تا به آن آغاز نمایند و سپس به کارهای دیگر بپردازند و چون  امور شخصی را انجام دادند و خواستند پس کار و کسب خود روند، باز دستور نماز عصر را داده است که آن را انجام دهند، و سپس به کاری که در نظر دارند رهسپار شوند و به اصلاح آن امر دنیایی خود پردازند، و چون شب شد، لباس از تن بیفکنند و به جایگاه و منزل بازگردند، پیش از هر کار باید به عبادت و ذکر پروردگارشان ابتدا کنند و بعد به امور دیگر بپردازند، از این رو نماز مغرب را بر ایشان واجب فرمود و چون وقت استراحت و خواب آید و از کوشش فراغت یافتند، خداوند دوست داشته است که در آغاز به عبادت و طاعت او پردازند، سپس در پی اموری که می خواهند انجام دهند روند و آنچنان باشند که ابتدا کرده باشند در هر فصلی از ساعات شبانه روز به طاعت و پرستش او، و از این جهت در این وقت نماز عشاء را واجب کرد. پس چون این دستور را به کار بندند،  او را فراموش نخواهند کرد و از او غافل نخواهند شد و در این صورت  دل هایشان سخت گردد و رغبتشان نکاهد و اگر کسی بگوید: وقتی معین برای عصر نیست، مانند اوقات نمازهای دیگر، چرا آن را بین ظهر و مغرب قرار داد و میان عشاء و صبح ، یا میان صبح و ظهر قرار نداد، جواب این است: برای آن که هیچ وقتی برای مردم از ضعفا و از کار برکناران و اقویا و کارگزاران آسان تر و راحت تر و مناسب تر برای نماز عصر از این وقت معین نیست، زیرا مردم همگی از اول روز به تجارت و معامله و رفت  آمد و کار و کوشش در رفع حوایج خود، و فعالیت در بازارهای کسب مشغول اند، پس خداوند نخواست که آنان را از به دست آوردن روزی به کار دیگر مشغول کند... نیز مردم همگی قادر به شب خیزی نیستند و آن را درست هم درک نمی کنند و وقت آن در نیمه های شب اگر باشد، بیدار نمی شوند، هر چند واجب باشد و امکانش هم برای ایشان بسیار کم است، پس خداوند بر آنان آسان گرفت و نماز عصر را در سخت ترین ساعات شبانه روز مقرر نفرمود؛ بلکه وقت آن را در راحت ترین هنگام قرار داد، چنان که خداوند عزوجل خود فرموده است: «یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر»[8]

از امام رضا(ع) نقل شده است که فرمود:

«افضل اوقات سه وقت است: هنگام زوال خورشید (ظهر) و پس از آن مغرب، و هنگام سحر؛ پس خداوند دوست داشت که برای قرب به او در این اوقات سه گانه نماز به جای آورده شود. »[9]

حکمت ها و اسرار نماز

الف: وجوب نماز

نماز دری از درهای رحمت بی کران الهی است که قادر بنده نواز به روی بندگانش باز کرده و بهره مندی از برکات و آثار بی شمارش را به بندگان وظیفه شناس خود هدیه کرده است. محرم اسرار الهی  و رحمت واسعه حق، امام هشتم در نامه ی جامع و زیبای زیر در حد توان ما خاکیان محجوب، پرده از اسرار این ضیافت پر رمز و راز برداشته و گوشه هایی از آثار و برکات آن را بیان فرموده است. آن حضرت در نامه ای به یکی از اصحاب خود نوشته است:

«همانا علّت وجوب نماز، اقرار به ربوبیّت پروردگار است و کنار گذاشتن شرک و این که برای خدا مثل و نظیری نیست؛ و ایستادن در برابر پروردگار با ذلّت و بیچارگی و خضوع و اعتراف به وحدانیّت او، پشیمانی و طلب توبه از گناهان گذشته و گذاشتن صورت بر زمین  در هر روزی پنج مرتبه برای تعظیم پروردگار؛ و این که بنده متوجه خدا باشد و او را فراموش نکند، و راه سرکشی در پیش نگیرد، و خاضع و خاشع و ذلیل و مشتاق و خواستار زیادی توفیق در دین و دنیا باشد. آثار دیگری که در نماز است، عبارت است از: انزجار از غیر خدا و مداومت بر ذکر حضرت باری در روز و شب تا بنده،  سید و مدبر امور و آفریننده خود را فراموش نکند. چون فراموشی یادحق، سبب در پیش گرفتن راه سرکشی و طغیان است. همچنین حکمت های دیگری در نماز است، ای که بنده به وظایف بندگی خود در پیشگاه خدای خویش، قیام کند و این عبادت او را از گناهان باز دارد و مانعی برای او از گرایش به فساد و تبهکاری باشد[10]

امام رضا(ع) در این بیانات ارزشمند، آثار و برکات نماز را بیان فرموده اند و ما در این قسمت به توضیح مختصر هر یک از این اسرار  و برکات می پردازیم.

1- اقرار به ربوبیت

امام رضا(ع) فرموده است:

«علت وجوب نماز؛ این است که نماز، اقرار به ربوبیت خدا و نفی مثل و نظیر برای اوست[11]

اقرار به یکتایی و ربوبیت خدا، اولین خواسته او از آفریدگان خود است؛ خدایی که «همیشه بود و همیشه باشد؛ از همه چیزها بی نیاز است و همه چیز ها به او نیازمند؛ توانای بر کمال و پادشاه بی زوال؛ قدّوس بی عیب و بی مثال، واحد بی شریک و بی انباز؛ جبّار بی قهر و نقصان و قهار بی عجز  و بی اعوان؛ رازق بی بخل و بی ربیب و ملک بی مونس و بی مشیر؛ کریم بی طبع و بی سجیّت و رحیم بی دل و بی رقّت؛ صمد بی نقص و بی آفت؛ واحدی بی تألیف و تجزیت؛ همه خلق را به او آرام و به او نیاز او از هم بی نیاز. هر چه در فهم آید که پادشاه ما چنان است؛ بلکه آفریدگار آن است که همه وصف و صافان و همه ی مدح مدّاحان و همه ی توحید موحّدان، در کمال و جلال او ناچیز نماید...»[12]

حال نمازگزار در برابر چنین پروردگاری، به عبادت و نیایش بر می خیزد و به یکتایی، توانایی، آفریدگاری، بی همتایی، بی نیازی، بزرگواری، دانایی و بنده نوازی او اقرار و اعتراف می کند و تنها او را شایسته و بایسته عبادت و نماز می داند وهر چه را غیر اوست، به دور می اندازد و هیچ می انگارد.

درباره معنای «رب» گفته شده است: «رب در لغت، به  کسی گفته می شود که مدیریت و تدبیر شیء به او واگذار شد و سرنوشت آن دراختیار او باشد. حال اگر ما خدا را «رب» خود می دانیم و بدان اقرار و اعتراف می کنیم، برای ای است که سرنوشت  کلیه شوون ما از وجود هستی، حیات و ممات، رزق و روزی، تقنین و تشریع، مغفرت و آمرزش و ... در دست او قرار دارد[13]

2- خاکساری و تواضع

امام رضا(ع) فرموده است: «]علت وجوب نماز[ ایستادن در پیشگاه خداوند در نهایت خضوع و تواضع و اعتراف به گناهان است».[14]

نیایش به درگاه خداوند توانا، راز و نیازی است که بنده خاکسار، با معبود و آفریدگار خود می نماید. در خلوت و تنهایی  با تمرکز فکر، توجه خود را به سوی مبدأ  و آفریننده موجودات که ملجاء و پناهگاه دل شکستگان است معطوف می دارد و با خشوع و فروتنی، درماندگی، ناتوانی و پریشانی حالی خود را به آستان الوهیتش عرضه می دارد و با ستایش ذات پاک خداوندی اش، کوچکی و حقارت خود را بیان می کند و از پیشگاه مقدسش عفو گناهان خود و شمول رحمت و عنایت بی پایان او را مسألت می نماید.

برای ادای بندگی و عرض حاجت، بهترین چیز این است که شخص با افتادگی و حالت عجز، دست توسّل به سوی خالق بگشاید و نماز به جای آورد، حلاوت و شیرینی عبادت «تواضع و فروتنی» است وبی آن، نماز لذتی نخواهد داشت.

روزی حضرت رسول به اصحاب خود فرمود: «چرا من حلاوت عبادت را در شما نمی بینم؟» عرض کردند: حلاوت  عبادت چه چیز است؟ فرمود: «تواضع»[15]

و در خبر وارد شده است که خداوند فرمود:

«ای موسی! چون مرا یاد کنی، یاد کن در حالی که اعضای تو مضطرب و لرزان باشد و در وقت یاد من خاشع و باوقار و اطمینان باش... و چون در حضور من بایستی، بایست مانند بنده ی ذلیل و مناجات کن با من با دل ترسناک و زبانی راستگو» و در بعضی احادیث قدسی وارد شده است که خدای متعال فرمود: «من نماز هر نماز کننده را قبول نمی کنم؛ بلکه نماز کسی را قبول می کنم که از برای عظمت من فروتنی کند و بر من سرکشی نکند[16]

3- دوری از گناه

حضرت رضا(ع) فرموده است: «]نماز[، موجب مداومت بر یاد خداوند در شب و روز می گردد تا بنده، مولا و خالق خویش را فراموش نکند و به سرکشی و طغیان نیفتد و همین توجه به خداوند و ایستادن در حضور اوست که انسان را از گناهان دور می سازد و از انواع و اقسام فساد، جلوگیری می کند».[17]

«نماز» خود مانعی است بزرگ از این که آدمی به سوی گناه برود: «به درستی که نماز، انسان را از فحشاء و منکرات باز می دارد و مهم ترین و بزرگ ترین نتیجه نماز، یاد خداست[18]

نماز، افراد نمازگزار را، از بسیاری از گناهان باز می دارد و در عین حال زمینه را برای ترک گناهان دیگر آماده می سازد؛ زیرا نمازگزار ناچار  است که برای صحّت و قبولی نماز، از بسیاری از گناهان اجتناب ورزد؛ مثلاً یکی از شرایط نماز، مشروع بودن و مباح بودن تمام وسایلی است که در نماز و مقدّمات آن به کار می رود؛  مانند: آب وضو و غسل و مکان و لباسی که با آن نماز می گذارد. این موضوع به تدریج سبب می شود که گناهان بسیاری را ترک کند و در کار و کسب از هر نوع حرام اجتناب ورزد؛ زیرا بسیار مشکل است که یک فرد تنها در امور مربوط به نماز، به حلال بودن آنها مقید شود و در مارد دیگر بی پروا باشد؛ مثلاً امام رضا(ع) می فرماید: «هر کس نماز بخواند ولی زکاتش را نپردازد، نمازش قبول نمی شود»[19] از طرفی دیگر نماز، موجب آمرزش گناهان و کمک به قبولی توبه است.

نماز، انسان را از ذلّت عاصی بودن در می آورد و لباس عزّت و بزرگی به او می پوشاند و رحمت و بخشش الهی را شامل  حال نمازگزار می گرداند.

حضرت علی(ع) می فرماید: «نماز، گناهان را همچون برگهای پاییزی می ریزد وغل  زنجیر های معاصی را از گردن ها می گشاید[20]

پیامبر(ص) فرموده است: «آنگاه که بنده ی خدا به نماز بایستد و همه ی توجه اش به سوی «الله» باشد، نمازش در حالی پایان می یابد که مانند روز تولّدش، پاک است[21]

4- تعظیم خداوند

امام رضا(ع) فرموده است: «[نماز] هر روز پیشانى بر زمین ساییدن، براى تعظیم پروردگار است[22]

 انسان، وقتى خود را در برابر عظمت و جلال پروردگار مىبیند، ناخودآگاه در برابر او احساس خضوع و فروتنى مىکند؛ آن سان که در برابر یک شخصیت مهم، خویشتن را کوچک و ناچیز مىشمرد و، او را تعظیم و تکریم مىکند.

 صاحب جامع السعادات نیز در تعریف و بیان «تعظیم» مىنویسد:

 «تعظیم حالتى است که از دو معرفت حاصل مىشود: یکى معرفت جلال و عمظت خدا؛ زیرا هر که به عظمت او معتقد نیست، نفس را به بزرگداشت او وا نمىدارد و این معرفت از اصل و ایمان است. و دیگر معرفت حقارت و ذلّت نفس و دانستن این که بنده مسخّر و در تحت قدرت پروردگار است و از سود و زیان خویش ناتوان و از این دو معرفت فروتنى و تواضع و خشوع حاصل مىشود که آن را «تعظیم» مىگویند.

 و تا هنگامى که معرفت حقارت نفس با معرفت جلاله پروردگار آمیخته نشود، حالت تعظیم و خشوع پدید نمىآید؛ زیرا کسى که خود را از غیر بى نیاز مىانگارد و بر خود اعتماد دارد، ممکن است صفات عظمت و جلال و قدرت و کمال را درباره غیر بشناسد ولى نسبت به او خاشع و فروتن نباشد؛ زیرا معرفت نیاز و حقارت نفس، همراه آن نیست[23]

 مرحوم آقا میرزا جواد ملکى تبریزى، صاحب کتاب شریف، «اسرار الصلاه» نیز مىنویسد: «تعظیم، یکى از حالات قلب است که موجب آرامش و خشوع و شکستگى خاطر در مقابل پروردگار و باعث معرفت و شناخت عظمت و جلال ذات اقدس مىشود... هرگاه انسان به عظمت سلطان خداوندى و سعهى ملک او و جلالت قدرت او معرفت پیدا کرد و دانست که ممکن [الوجود] در حقیقت هیچ است و او به اندازهى ذرهاى مالک خیر و شرّ خود نیست و مرگ و حیات و حشر و نشرش به دست دیگرى است، عقل و اندیشهاى مقهور این عظمت مىگردد و در پیشگاه حضرت حق اظهر، ذلّت و خشوع مىکند و قلبش از مشاهده عظمت جلال او و جلالت سلطان او، بیش از حد و وصف، خاضع و خاشع مىگردد... عظمت سلطان خداوندى، بر آفرینش آسمانها و زمینها و جلالت قدرت او، بر امساک و نگه دارى و رزق و حفظ و تربیت آنهاست...»[24]

 5- یاد خدا

 حضرت رضا(ع) فرموده است: «[علّت وجوب نماز این است که] آدمى همیشه هوشیار باشد تا گرد و غبار فراموشى حق بر دل او سایه نیفکند و مغرور نگردد.» [25]

 حضرت آیت الله خامنهاى - مدظلهالعالى - مىنویسد: «یکى از عمل هایى که سرشار از انگیزه یاد خداست و مىتواند انسان را یکسره غرق در یاد خدا کند و مىتواند بیدار باش و به خویش آورنده باشد و مىتواند همچون شاخص و علامتى، رهروان راه خدا را، بر روى خط مستقیم، [نگه] بدارد و از گیجى و گمى حفظ کند  مىتواند از لحظهاى غفلت در زندگى آدمى مانع گردد... «نماز» است.» [26]

 و در کتاب «لباب الالباب» مروى است که: «بهشتیان بر هیچ چیز که در دنیا از دستشان رفته است، به قدر آن ساعت که بى خبر از یاد خدا نشسته بودند، حسرت و تأسف نمىخورند.» [27]

 بهترین وسیله براى «ذکر و یاد خدا»، نماز است. انسان تا از بستر خواب سر بر مىدارد، به وسیله نماز صبح، به یاد خدا مىافتد و تا مدتى در برابر حملات شیطان و غفلت از خدا، در امان است و تا هجوم افکار مادى و نفسانى بر او غلبه مىکند، اوقات نماز ظهر و عصر و مغرب با فاصلههاى کوتاه، فرا مىرسد و او را با یاد خدا، بیمه مىکند. هنگامى که تاریکى شب به او فرصت مىدهد که برخى از مرزها را نادیده بگیرد، وقت نماز عشا و نمازهاى آخر شب مىرسد و او را با یاد خدا جلا مىدهد و هر آنچه جز یاد خدا را از دلش مىزداید، اینان کسانى اند که خداوند فرموده است: «بزرگ مردانى که هیچ تجارت و کسبى آنان را از یاد خدا و اقامه نماز، باز نمىدارد و چون وقت نماز مىرسد، دست از هر کارى مىکشند و به نماز مىایستند.» [28]

 6- طلب فزونى در دین و دنیا

 حضرت على بن موسى الرضا فرموده است: «[علت وجوب نماز این است که آدمى] خاضع و فروتن و خواستار افزونى دین و دنیا باشد».[29]

 حضرت امام رضا(ع) در این فراز از سخنانش، نماز را وسیلهاى براى فزونى دین و دنیا مىداند و مىفرماید که نمازگزار، از طرفى خضوع و فروتنى خود را در نماز نشان مىدهد و به بندگى و فقر و نیاز خود در برابر خدا اعتراف مىکند و از طرف دیگر از نماز استعانت مىجوید و آن را وسیلهاى در جهت تعالى دین و دنیاى خود قرار مىدهد.

 خداوند متعال مىفرماید: «به وسیله صبر و نماز در مشکلات کمک جویید، به درستى که نماز، بار گران و سنگینى است مگر بر کسانى که در برابر خدا خاشع و تسلیم اند.» [30]

 در بعد دینى، نماز بهترین وسیله براى کسب کمالات و معنویات است و نردبان صعود و ترقى انسان به سوى عرش رحمان مىباشد.

 نماز بر روحانیت و معنویت انسان مىافزاید و در پاکى درون تأثیر عمدهاى ایفا مىکند.

 «هر کس که خداوند سبحان را یاد کند [و نماز بخواند]، خداوند دل او را زنده مىکند و عقل و خردش را روشن مىگرداند.» [31]

 و «نماز، هر کس نورى در دل اوست، پس هر کس بخواهد [مى تواند با نماز ]قلبش را نورانى کند».[32]

 و هر اندازه که درون انسان، پاک و قلب او نورانى باشد، تدیّن و تعبّد او بیشتر خواهد بود و حرکت او به سوى تقوا، و پاکىها، شتاب خواهد گرفت.

 در امور دنیوى، نماز به زندگى انسان برکت مىدهد و رزق و روزى شخص را زیاد مىکند و به او شخصیت و آبرو مىبخشد.

 پیامبر(ص) فرموده است: «نماز باعث برکت در رزق و روزى مىشود».[33]

 و شیخ مفید روایت کرده است که: «نماز شب، روزى را جلب و آن را زیاد مىکند[34]

 نماز به زندگى انسان نظم مىبخشد و بدین وسیله بر کارها و برنامههاى روزانه او تأثیر مىگذارد و کیفیت و بازدهى وى را بالا مىبرد.

 اوقات نماز به گونهاى تنظیم شده است که نمازخوان عملاً به نظم عادت مىکند و در تمام شؤون زندگى، آن را رعایت مىنماید.

 و دیگر آن که نماز، در مشکلات و غمهاى دنیا، بهترین و مطمئنترین تکیه گاه است و مىتواند در ناملایمات زندگى همانند چراغى فروزان، فرا روى انسان قرار گیرد.

 در رحمت به روى خلق باز است       کلید این در زیبا نماز است

 7- طلب مغفرت 

 امام رضا(ع) فرموده است:

 «نماز تقاضاى عفو و بخشش از گناهان گذشته است».[35] گناهانى که از روى نادانى و غفلت از او سر زده است و اینک شرمنده و پریشان رو به سوى بزرگى مىکند و سر به سجده مىگذارد و یا دستانش را ملتمسانه به سوى آسمان مىگشاید و طلب مغفرت و عفو مىنماید.

 نمازگزار گناه نمىکند و در صورت ارتکاب به گناه، سریع توبه مىند و از کرده خود به شدّت اظهار ندامت و پشیمانى مىنماید. آنگاه نماز مىگزارد و نماز را شفیع خود قرار مىدهد و با تمسّک به نماز، سعى در پذیرش توبه خود مىکند؛ آن هم توبهاى راستین و نصوح وار...  امام صادق(ع) فرموده است: «هر بندهاى که گناهى کرد، پس برخیزد و تحصیل طهارت کند (وضو بگیرد) و دو رکعت نماز بخواند و از خداوند متعال طلب آمرزش نماید، [در این حالت] بر خداست که توبه او را بپذیرد.» [36]

 ب: اجزاى نماز

 1- اذان و اقامه

 آواى دلپذیر و روح بخش اذان، دعوت آدمى براى حضور در خلوتگه راز و بار یافتن به مقام انس با حضرت محبوب است.

 آواى اذان با شور و جذبه دلپذیرى که در آن وجود دارد، مسلمانان را به سوى عبادت و پرستش آفریدگار دعوت مىکند.

 بانگ اذان، بانگ رستاخیز عشق و دلدادگى است.

 صداى اذان، دلنوازترین نغمه و فرح بخشترین سرود آسمانى است.

 اذان، اعلام موجودیت و فریاد مسلمانان علیه خدایان خیالى است. این گل نغمه توحیدى، با «اللَّه» نام خداى بزرگ، شروع مىشود و به یگانگى آفریدگار جهان و گواهى به رسالت پیامبر(ص) اوج مىگیرد و با دعوت رستگارى، فلاح، عمل نیک و نماز پایان مىپذیرد. و چه زیباست این اذان که هر روز با آن چندین بار نام محبوب و مقصود، شنیده مىشود و چه نیکوست این اذان که شیفتگان و شوریدگان شهر عشق را به ضیافتى شاهانه فرا مىخواند.

 نام معشوق هر بام و در است       بر دل مدّعیان صد شرر است

 بارک اللَّه از این دین حنیف        که از او یار به من جلوه گر است

 همه ذرات به تسبیح وى اند        خیز از جاى که وقت سحر است

 عارف ربانى، مرحوم ملکى تبریزى مىنویسد:

 «اذان، براى ملاقات است و همان گونه که روز قیامت، مردم براى عرضه شدن به خداوند فرا خوانده مىشوند، در این دنیا هم مؤذنان، مؤمنان را به مجلس حضور و معراج و زیارت حضرت پروردگار فرا مىخوانند. پس اگر معرفت انسان، در این دنیا به حدى باشد که از این ندا لذت ببرد، در آخرت نیز از ملاقات حضرت حق بى بهره نخواهد بود؛ چرا که معرفت در این دنیا به منزله بذر مشاهده در آخرت است. و اگر بر اثر جهل، حال انسان به گونهاى باشد که این ندا او را خوش نیاید، این امر سبب خواهد شد که نداى روز قیامت هم خوشایند او نباشد و اگر در این دنیا در هنگام شنیدن اذان، در زمره غافلان باشد، حالش در آن روز مناسب با این غفلت خواهد بود...

 بنابراین کسى که موقع نماز از وظیفهاش نسبت به پروردگار آگاه باشد و بداند که این امر، لطفى عظیم از ناحیه حضرت حق نسبت به اوست، بى شک روشنى چشمش در نماز خواهد بود...



[1] - «لان یکون طاهراً اذ قام بین یدی الجبّار عند مناجاته».

[2] - «تقیاً من الادناس و النجاسه».

[3] - «مع ما فیه من ذهاب الکسل و طرد النعاس».

[4] - «و تزکیه الفواد للقیام بینیدی الجبار».

[5] - عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 172، باب 33، ح 1.

[6] - من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 43، ص 171.

[7] -  عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 171، باب 3، ح 1.  

[8] - عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 230-277.

[9] - همان،  ص231.

[10] - عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 102؛ وسایل الشیعه، ج 3، ص 4 و 5؛ علل الشرایع صدوق، ج 2، ص 317؛ من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 139.

[11] - «علّه الصّلاه أنّها اقرار بالربوبیّه لله عزوجل و خلع الانداد» وسائل الشیعه، ج 3، ص 5؛ من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 70.

[12] - مفتاح النجات، ص 10.

[13] - تفسیر منشور جاوید، ج 2، ص 393.

[14] - «]علّه الصلاه أنّها[ قیام بین یدی الجبّار و بالذّلّ و المسکنه و الخضوع و الاعتراف» وسائل الشیعه، ج 3، ص 5؛ من لا یحضره الفقیه ، ج 1، ص  70.

[15] - معراج السعاده، ص 228.

[16] - همان، ص 669.

[17] - «مع ما فیه من الایجاب و المداومه علی ذکر الله عزّوجلّ بالیل و النهار لئلا ینسی العبد سیده و مدبّره و خالقه فیبطر و یطفی و یکون فی ذکره لربّه و قیامه بین یدیه زجراً له عن المعاصی و مانعاً له عن انواع الفساد» وسائل الشیعه، ج 3، ص 5؛ من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 70.

[18] - «ان الصلاه تنهی عن الفحشا و المنکر و لذکر  الله اکبر» عنکبوت (29) آیه 45.

[19] - «من صلّی و لم یزک، لم تقبل صلاته» عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 493.

[20] - «انّها (الصلاهه) لتحت الذنوب حتّ الورق و تطلقها اطلاق الربق». نهج البلاغه، خطبه 125؛ بحارالانوار، ج 82، ص 244.

[21] -  «اذا قام العبد الی الصلاه، فکان هواه و قلبه الی الله تعالی، انصرف کیوم ولدته امّه» محجه البیضای، ج 1، ص 382.

[22] - «]الصلاه[وضع الوجه علی الارض کلّ یوم خمس مرّات، اعظاماً لله عزّوجلّ» وسائل الشیعه، ج 3، ص 5؛ من لا یحضره الفقیه، ص 70.

[23] - جامع السعادات، ج 3، ص 414.

[24] - اسرار الصلاه، ص 312.

[25] - «ان یکون ذاکراً غیر ناس و لا بطر» وسائل الشیعه، ج   ، ص 5؛ من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 70.

[26] - از ژرفای نماز، ص 9.

[27] - «انّ هل الجنّه لا یتحسّرون علی شیء فاتهم من الدنیا، کتحسّرهم علی ساعه مرّت من غیر ذکر الله» نشان از بی نشان ها، ص 413.

[28] - «رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله و اقام الصلاه» نور (24) آیه 8.

[29] - «و یکون خاشعاً متذللاً راغباً طالباً للزیاده فی الدّین و الدّنیا» وسائل الشیعه، ج 3، ص 5؛ من لا یحضره الفقیه،ج 1، ص 70.

[30] -  «و استعینوا بالصبر و الصلاه و انّها لکبیره الّا علی الخاشعین»، بقره (2)، آیه 45.

[31] - «من ذکر الله سبحانه احیی قلبه و نور عقله و لبّه» منتخب الغرر، ص 19.

[32] - «صلاه  الرجل نور فی قلبه، فمن شاء منکم فلینوّر قلبه» بحارالانوار، ج 78، ص 159، ح 48.

[33] - «الصلاه... برکه فی الرزق» خصال صدوق، ج 2، ص 522.

[34] - «أنّ صلاه الیل تجلب الرزق» ثواب الاعمال، ص 69.

[35] - عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 102.

[36] - وسائل الشیعه، کتاب جهاد، باب 86.

 همان گونه که دعوت دوستانش را براى حضور در چنین مجالسى مىپذیرد، اذان را هم - که به منزله منادى ذات اقدس حق است - به گوش جان مىشنود و پاسخ مىگوید...» [1]

 امام هشتم(ع) براى نمازهاى واجب اذان و اقامه مىفرمود و به دوستان و یاران خود نیز سفارش مىکرد که در نماز اذان و اقامه بگویند. عباس بن هلال از حضرت رضا(ع) نقل کرده است که فرمود:

 «هر کس هنگام نماز اذان و اقامه بگوید، دو صف از فرشتگان با وى نماز خواهند خواند. سپس فرمود: شما هر دو صف را مغتنم بدارید (یعنى اذان و اقامه هر دو را بگویید).» [2]

 امام رضا(ع) از پدران گرامى اش نقل کرده است که رسول خدا(ص) فرمود:

 «اذان گویان در روز رستاخیز از دیگران به اندازه یک سر و گردن بلندترند.» [3]

 حضرت رضا(ع) فرموده است:

 مردم به علل زیادى مأمور به اذان شدهاند؛ از آن جمله: 1- تذکر مردم 2- بیدارى غافلان 3- توجه به نماز 4- ترغیب مردم به یاد خدا 5- آشکار کردن ایمان به اسلام و... [4]

 امام رضا(ع) در حدیث مفصلى دربارهى حکمت جمله به جملهى اذان و اقامه فرموده است:

 «اذان با تکبیر آغاز و به تهلیل ختم شده است، زیرا خداوند اراده فرموده است اذان به نام و یاد او آغاز مىشود... سبب این که پس از تکبیر، شهادتین قرار دارد آن است که نخستین مرحله ایمان، توحید و اقرار به یگانگى خداوند و پس از آن اقرار به نبوت حضرت رسول(ص) است و این که طاعت هر دو، شناخت هر دو با یکدیگر در ایمان مقرون است. اساس ایمان همان اقرار به شهادتین است.

 پس در اذان دو شهادت (گواهى به یگانگى خدا، و رسالت پیامبر(ص) قرار داده شده است چنان که در سایر حقوق دو شهادت قرار داده شده است (و دو شاهد لازم است). هرگاه بندهاى به یگانگى خداوند متعال و رسالت حضرت رسول خدا(ص) اقرار کند، همه مراحل ایمان و مراتب آن را پذیرفته است، زیرا اصل ایمان همان شناختن خدا و رسول است.

 علت این که در اذان، پس از شهادتین، مردم براى اداى نماز دعوت شدهاند، است که اذان براى دعوت مردم به اداى نماز (در مکان مخصوصى) تشریع شده است و مؤذن با گفتن «حىّ على الصلاه» (براى به پاداشتن نماز بشتابید) رسیدن وقت نماز را به نمازگزاران اعلام مىکند ندا به نماز یعنى «حىّ على الصلاه» در وسط اذان مقدر شد، زیرا که مؤذن قبل از «حىّ على الصلاه» چهار فصل مقدم مىدارد. دو تکبیر و دو شهادت و بعد از «حىّ على الصلاه» چهار فصل دیگر مىگوید، زیرا پس از آن دو بار «حى على الفلاح» مىگوید و مردم را به رستگارى و نجات فرا مىخواند تا آنها به عمل نیک و نماز ترغیب شوند. پس از آن دو بار «حى على خیر العمل» مىگوید تا مردم را به بهترین اعمال که نماز است تشویق کند. پس از آن دو بار صداى خود را به «اللَّه اکبر» و دو بار به «لا اله الا اللَّه» بلند مىکند، و کلام را با ذکر و یاد خدا که معبود یکتاست، پایان مىدهد همچنان که با یاد همان نام آغاز نمود.

 علت این که آخر اذان، گفتن جمله «لا اله الا اللَّه» مقرر شده است نه گفتن «اللَّه اکبر» این است که چون «لا اله الا الله» نام خدا در آخر جمله قرار گرفته است، خداوند مىخواهد در اذان، کلام به اسم او خاتمه یابد، چنان که به اسم وى آغاز شده است.

 علت این که در پایان جملههاى اذان، به جاى «لا اله الا الله»، «سبحان الله» یا «الحمد الله» یا «الله اکبر» نیامده است، (در حالى که نام خداوند در آخر این اذکار نیز مىباشد) این است که «لا اله الا الله» اعتراف به یگانگى خدا و زدودن شرک و نفى همتا و انباز است براى خداى متعال، و این (اقرار) اساس و نخستین شعار ایمان است و از تسبیح گفتن و حمد گفتن، مهمتر است[5]

 2- قیام

 حضرت امام رضا(ع) فرمود: «پس در مقابل پروردگارت چون بندهاى فرارى و گناهکار - که در مقابل مولایش قرار گرفته است - بایست و قیام کن و قدم هایت را منظم کن و خود را براى اطاعت اتز مولایت مستعد و مهیّا ساز و به چپ و راست توجه مکن...» [6]

 خداوند متعال فرموده است: «حافظوا على الصلوات و الصلاه الوسطى و قومو اللَّه قانتین»؛ «بر همه نمازها محافظت و مواظبت کنید، به ویژه  بر نماز ظهر و عصر و براى خدا، به پا خیزد؛ در حالى که به دعا و عبادت مشغولید.» [7]

 3- تکبیر

 حال که آمادگى پیدا کردى و مىخواهى نماز را شروع کنى، نیت مىکنى و دستها را به علامت تسلیم بالا مىبرى و تکبیر مىگویى.

 حضرت امام رضا(ع) فرمود: «در افتتاح نمازت، تکبیر بگو و دست هایت را تا نرمه گوش بلند کن».[8]

 هم چنین فرموده است:

 «حرکت دستها در موقع تکبیر، در توجه و ابتهال به خدا و حضور قلب مؤثر است[9]

 از امام صادق(ع) نیز نقل شده است که فرمود:

 «چون تکبیر مىگویى، جز عظمت خدا [همه چیز] را، کوچک شمار؛ زیرا خداى تعالى هنگامى که بندهاى را تکبیرگویان مىبیند، در حالى که در قلبش چیزى هست که با حقیقت تکبیر مخالف است، مىفرماید: اى دروغ گو! مرا فریب مىدهى، قسم به عزّت و جلالم از حلاوت و شیرینى یادم، محرومت مىکنم و از نزدیکى ام و سرور مناجاتم، منعت مىنمایم[10]

 4- قرائت

 به هنگام خلوت با محبوب مطلق هستى و نماز و نیایش، چگونه خالق و قادر متعال هستى را ستایش کنیم؟ از او چه بخواهیم و از چه خطراتى به او پناه بریم؟ معلم قلم و بیان و قادر و مهربان از سر لطف، چگونگى گفت و گو و نیایش با خود را به بندگانش ابلاغ کرده و مخزن اسرار الهى و امام رئوف و مهربان، پرده از اسرار آن برداشته است:

 «همانا مردم به قرائت قرآن در نماز امر شدهاند تا قرآن مهجور و ضایع نگردد و نیز به سبب این که قرآن محفوظ باشد و از بین نرود و فراموش نشود؛ و همانا واجب شده است که سوره حمد خوانده شود نه سورههاى دیگر؛ زیرا هیچ سورهاى نیست که مانند سوره حمد، جامع تمام خیرات و حکمتها باشد[11]

 حضرت امام رضا(ع) فرمود: «خداوند متعال مىفرماید: من فاتحه الکتاب را بین خود و بندهام تقسیم کردهام؛ نیمى از آن من و نیمى از آن اوست و اینک بنده من هر چه مىخواهد از من سؤال کند.

 هرگاه بندهاى بگوید: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم»، خداوند مىفرماید: بنده من به نام من آغاز کرد و بر من لازم است که کارهاى او را انجام برسانم و به زندگى او برکت دهم، هرگاه بگویید: «الحمداللَّه رب العالمین» خداوند - جل جلاله - مىفرماید: بندهام حمد  مرا به جاى آورد و دانست نعمت هایى که در نزد او مىباشد، از من است و بلاها را من از وى دفع کردهام؛ اینک گواه باشید که کن علاوه بر آنها، نعمتهاى آخرت را نیز به او مىدهم و او را از گرفتارىهاى آخرت نجات مىدهم؛ همان گونه که از بلاهاى دنیا نجاتش دادهام. هرگاه بگوید: «الرحمن الرحیم» خداوند مىفرماید: بندهام گواهى داد که من رحمان و رحیم مىباشم، اکنون او را از رحمت و بخششهاى خود بهرهمند مىسازم و وى را از بخششهاى خود بهرهمند مىسازم. هرگاه بگوید: «مالک یوم الدین» خداوند مىفرماید: من شما را گواه مىگیرم همان گونه که او اعتراف کرد من مالک روز قیامت هستم، حساب آن روز را برایش آسان خواهم کرد و از گناهانش خواهم گذشت.

 هنگامى که بندهاى بگوید: «ایاک نعبد» خداوند متعال مىفرماید: بندهام راست مىگوید و او فقط مرا عبادت مىکند، اینک شما شاهد باشید که من پاداش عبادتهاى او را مىدهم تا کسانى که غیر از مرا عبادت کردهاند، به حال او غبطه بخورند و آرزوى مقام او را داشته باشند.

 هنگامى که بندهاى بگوید: «و ایاک نستعین» خداوند مىفرماید: بندهام از من یارى مىخواهد و به من پناه آورده است، من در کارها او را کمک خواهم کرد و در سختىها به یارى او خواهم شتافت و در مشکلات دست او را خواهم گرفت.

 هرگاه بندهاى بگوید: «اهدنا الصراط المستقیم...» خداوند مىفرماید: بندهام هر چه دلش مىخواهد سؤال کند. من خواستههاى او را اجابت مىکنم و به آرزوهایش مىرسانم و از هر چه مىترسد، او را ایمن مىسازم و آرامش و سکون به او مىدهم.» [12]

 جهر و اخفات

 از امام رضا(ع) درباره حکمتهاى جهر و اخفات چنین نقل شده است:

 «علت این که بعضى نمازها باید بلند و بعضى آهسته خوانده شود این است که نمازهایى که باید بلند خوانده شود، (صبح، مغرب، عشاء) در اوقاتى است که هوا نسبتاً تاریک و واجب است بلند خوانده شود، که اگر کسى از آنجا عبور مىکند، بداند که جماعتى در آن جا نماز مىخوانند تا اگر خواست به آنها ملحق شود؛ چون تاریکى مانع دیدن اوست و بلند خواندن باعث مىشود او صداى نمازگزاران را بشنود. ولى دو نمازى که آهسته خوانده مىشود (ظهر و عصر) به دلیل این که روز است و عملشان کاملاً قابل رؤیت است، احتیاج به بلند خواندن ندارد[13]

 5- رکوع

 «رکوع، نمایشگر و نمودار خضوع انسان است در برابر قدرتى که او را قوىتر از خود مىداند و مسلمان چون خدا را برترین قدرتها مىداند، در برابر او رکوع مىکند و چون هیچ موجودى جز خدا را برتر و فراتر از انسانیت نمىداند، در برابر هیچ کس و هیچ چیز دیگر سر خم نمىکند، در همان حال [که] تن را، در برابر خدا به حالتى خاضعانه در آورده است، زبان را نیز به حمد و ستایش و بیان عظمت او مىگشاید[14]

 حضرت امام رضا(ع) در سفارشى گوهربار، خطاب به نمازگزاران مىفرماید:

 «بدان به راستى که تو در برابر خداوند جبّار هستى. بنابراین به چیزى از اشیاء به بازى مشغول مشو... هرگاه به رکوع رفتى، پس دست هایت را بر زانوهایت بگذار و انگشانت را بگشا و دست هایت را جمع کن[15]

 حسن بن على بن فضال گوید: امام رضا(ع) را هنگامى که عازم عمره بود و براى وداع کنار قبر رسول اللَّه(ص) آمده بود، مشاهده کردم و بعد از مغرب بالاى سر مبارک رسول خدا(ص) قرار گرفت و ابتدا به آن جناب سلام کرد و بعد خود را به قبر چسباند، بعد از این از جاى خود برخاست و در کنار قبر به نماز ایستاد و بعد شانه چپ خود را به قبر چسباند. سپس در کنار یکى از ستونها قرار گرفت و شش رکعت نماز خواند و رکوع و سجده خود را به اندازه سه تسبیح طول داد و بعد سر به سجده گذاشت و طول داد به اندازهاى که از عرقش ریگها، مرطوب شدند[16]

 حضرت امام خمینى(ره) در اسرار رکوع نوشته است: «سالک در جمیع منزل رکوع، قلبش خائف و خاشع و در تحت سلطان کبریا و عظمت به جمیع اجزا و اعضاى باطنه و ظاهره، خفض جناح کند و از حرمان مقام راکعین و محرومیت این منزل شریف بیمناک باشد.» [17]

 6- سجود

 حضرت رضا(ع) فرمود: «جزو راه و رسم امامان شما، دورى از گناه، عفت و پاکدامنى، راستگویى، مصلحت اندیشى و سجدههاى طولانى است.»

 سجده بالاترین مرحله خضوع، والاترین درجه خشوع، بهترین وسیله تقرب، شایستهترین حالت براى استجابت و نیکوترین منزل براى دریافت انوار درخشان حق تعالى و رسیدن به مقام قرب الهى است.

 حضرت آیت الله خامنهاى بیان زیبا و جالبى درباره سجود دارند. ایشان مىنویسند:

 «جبهه بر خاک نهادن، نشانه بالاترین حد خضوع انسان است و نماز گزار، این حد نصاب تواضع را شایسته خدا مىداند؛ زیرا کرنش در برابر نیکى و زیبایى مطلق است و آن را در برابر هر کس یا هر چیز غیر خدا، حرام و ناروا مىشمارد؛ زیرا گوهر انسانیت - که ارزندهترین متاع بازار هستى است - با این کار فرو مىشکند و انسان، خوار و پست مىگردد.

 در همان حال که سر بر خاک نهاده و خود را غرق در عظمت خدا مىبیند زبانش نیز با این حالت هماهنگى مىکند و با ذکرى که مىگوید، در حقیقت عمل خویش را تفسیر مىکند: «سبحان ربى الاعلى و بحمده»؛ پاک و پیراسته است خداوندگار من که برترین است و من ستایشگر اویم؛ خداوندگار برترین، خداوندگار پیراسته و پاک. و تنها در برابر چنین موجودى است که سزاوار است انسان، زبان به ستایش بگشاید و جبهه بر خاک بسپارد».[18]

 و شاء در روایتى از امام رضا(ع) نقل مىکند که آن حضرت فرمودند:

 «نزدیکترین حالات بندگان، هنگامى است که بنده در حال سجده باشد و از این جهت خداوند در قرآن فرموده است: (سجده کن و خود را نزدیک گردان)».[19]

 حضرت امام رضا(ع) فرمودهاند: «وقتى بندهاى در حال سجده به خواب رود، خداوند به ملائکه مىفرماید: نگاه کنید این بندهام را که روح او را گرفتهام، در حالى که مشغول عبادت و اطاعت بود[20]

 گفتار سوم:

 نماز جماعت، جمعه و عید

 نماز جماعت

 نماز جماعت، با شکوهترین، بهترین، پاکترین و معنوىترین اجتماعات دنیاست.

 حضرت رضا(ع) فرموده است: «نماز جماعت، با فضیلتترین [عبادات] است[21]

 «فضیلت هر یک رکعت نماز جماعت برابر دو هزار رکعت نماز  فرادا است[22]

 اسرار نماز جماعت

 پیرامون اسرار و فلسفه نماز جماعت، حضرت رضا(ع) حضرت رضا(ع) فرموده: «نماز جماعت واجب شده است تا اخلاص، توحید، عبادت و اسلام اظهار شود و همین اظهار بر اهل عالم حجّت را تمام کند و بر مناف و کسى که نماز را سبک مىشمارد، اتمام حجّت گردد... و نیز شهادت مردم به عدالت یکدیگر جایز و ممکن باشد. هم چنین جماعت  - که تعاون بر احسان است - بازدارنده از گناهان مىباشد[23]

 دو نکته درباره امام جماعت

 1- حضرت امام رضا(ع) فرموده است:

 «اگر خواستى پشت امام جماعت قرارگیرى، تا وقتى که صف اول خالى است، صف دوم قرار نگیر[24]

 2- در جاى دیگر فرموده است:

 «هرگاه امام جماعت شدى، نماز را طولانى نکن و سبکتر بخوان، به خاطر رعایت حال مأمومان؛ ولى اگر تنها نماز مىخوانى، هر چه خواستى سنگینتر و طولانىتر بخوان؛ زیرا این کار عبادت واقعى است[25]

 نماز جمعه

 یکى از اجتماعات بسیار باارزش و مهم مسلمانان، نماز جمعه است. امام على بن موسى الرضا(ع) در ترسیم جایگاه ویژه نماز مىفرمایند:

 «در نماز جمعه، خطبه به این جهت قرار داده شده است که چون نماز جمعه یک حضور همگانى است، خداوند چنین اراده کرده تا به حاکم مسلمانان امکان دهد که مردم را نصیحت و به اطاعت ترغیب کند و از معصیت بترساند وآنان را بر آنچه مصلحت دین و دنیایشان است آگاه سازد و آنچه را در نقاط دیگر اتفاق مىافتد و در سرنوشت آنان مؤثر است، به اطلاع آنها برساند. هم چنین دو خطبه قرار داده شده است تا در یکى حمد و ثناى خداوند انجام شود و در دیگرى آنچه از فرمان و نهى خداوند که به صلاح جامعه است، اعلام شود.»

 نماز عید

 مأمون از حضرت درخواست کرد که با مردم نماز عید بگذارد تا با ایراد سخنرانى وى، آرامشى به قلبشان فرو آید و با پى بردن به فضایل امام، اطمینان عمیقى نسبت به حکومت بیابند.

 امام(ع) به مجرد دریافت این پیام شخصى را نزد مأمون روانه ساخت تا به او بگوید مگر یکى از شروط ما آن نبود که من دخالتى در امر حکومت نداشته باشم. بنابراین مرا از نماز معاف بدار. مأمون پاسخ داد که من مىخواهم تا در دل مردم و لشکریان، امر ولایت عهدى رسوخ یابد تا احساس اطمینان کنند و بدانند خدا چگونه تو را بدان برترى بخشیده است.

 امام رضا(ع) دوباره از مأمون خواست تا او را از آن نماز معاف بدارد و در صورت اصرار، شرط کرد که من به نماز آن چنان خواهم رفت که رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) با مردم به نماز مىرفتند.

 مأمون پاسخ داد که هرگونه مىخواهى برو.

 از سوى دیگر، مأمون به فرماندهان و همه مردم دستور داد که قبل از طلوع آفتاب بر در منزل امام اجتماع کنند. از این رو، تمام کوچهها و خیابانها مملو از جمعیت شد. از خرد و کلان، از وزن و مرد همه با اشتیاق گرد آمدند و همه فرماندهان نیز سوار بر مرکبهاى خویش در اطراف خانهى امام به انتظار طلوع آفتاب ایستادند.

 همین که آفتاب سر زد، امام(ع) از جا بر خاست، خود را شست و شو داد و عمامهاى سفید بر سر نهاد. آن گاه با معطر ساختن خویش با گام هایى استوار به راه افتاد. امام از کارکنان منزل خویش نیز خواسته بود که همین گونه به راه بیفتند.

 همه در حالى که امام را حلقه وار در بر گرفته بودند، از منزل خارج شدند. امام سر به آسمان برداشت و با صدایى چنان نافذ چهار بار تکبیر گفت که گویى آسمان و در و دیوار شهر تکبیرش را پاسخ مىگفتند. فرماندهان ارتش  مردم منتظر ایستاده و خود را به بهترین وجهى آراسته بودند. امام با اطرافیانش پابرهنه از منزل خارج شد، لحظهاى دم در توقف کرد و این کلمهها را بر زبان جارى ساخت:

 «الله اکبر، الله اکبر على ما هدانا، الله اکبر على ما رزقنا من بهیمه الانعام، و الحمد الله على ما اولینا.»

 امام اینها را با صداى بلند مىخواند و مردم نیز هم صدا با او تکبیر مىگفتند. شهر مرو یکپارچه تکبیر شده بود و مردم تحت تأثیر آن شرایط به گریه افتاده، شهر را زیر پاى خود به لرزه انداخته بودند.

 چون فرماندهان ارتش و نظامیان با آن صحنه مواجه شدند، همه بى اختیار از مرکبها به زیر آمدند و کفشهاى خویش را هم از پایشان در آوردند.

 امام به سوى مصلاى نماز حرکت کرد ولى هر ده قدمى که به پیش مىرفت، مىایستاد و چهار بار تکبیر مىگفت. گویى که در و دیوار شهر و آسمان همه پاسخش مىگفتند.

 گزارش این صحنههاى مهیج به گوش مأمون مىرسید و وزیرش «فضل بن سهل» به او پند مىداد که اگر امام به همین شیوه راه خود را تا جایگاه نماز ادامه دهد، مردم چنان شیفتهاش خواهند شد که دیگر ما تأمین جانى نخواهیم داشت. بنابراین، بهتر است او را از نیمه راه برگردانیم.

 مأمون نیز همین گونه با امام رفتار کرد. یعنى او را از رسیدن به جایگاه نماز بازداشت و پیش نماز همیشگى را مأمور گزاردن نماز عید کرد. در آن روز وضع مردم بسیار آشفته شد و صفوفشان در نماز دیگر به نظم نپیوست.

 در این جا ذکر دو نکته لازم است:

 1- تأثیر عاطفى ماجرا و پایگاه مردمى امام

 اکنون که دوازده قرن از آن ماجرا مىگذرد، هنوز که این داستان را مىخوانیم چنان دچار احساسات مىشویم که وصفناپذیر است. حال ببینید آنان که در آن روز خود شاهد ماجرا بودند، چگونه تحت تأثیر قرار گرفتند. دیگر نیاز به ذکر این نکته نیست که ماجراى نماز عید درست مانند ماجراى نیشابور حاکى از گسترش موقعیت امام در دلهاى مردم بود.

 2- چرا مأمون خود را به مخاطره افکند؟

 اگر هدف مأمون از آن اصرارى که نسبت به رفتن امام به نماز مىورزید این بود که مىخواست اهل خراسان و نظامیان را فریب دهد و اطمینان آنان را نسبت به حکومت خود جلب کند، بدیهى است که بازگرداندن امام از نماز پس از پدید آمدن آن شرایط هیجانانگیز و آن جمعیت سیل آسا، براى مأمون مخاطراتى در بر داشت. چه این که معنایش به خشم آوردن هزاران هزار مردمى بود که در اوج هیجان و احساسات قرار گرفته بودند. اگر مأمون از مجرد نمازگزاردن امام(ع) بیم داشت، پس به چه دلیل آن همه اصرار کرده بود که نماز عید را حتماً او برگزار کند؟ و اگر نمىترسید، پس چرا از توفان احساساتى که در میان مردم برانگیخت، و حشت زده شد؟

 در ظاهر دلیل وحشت مأمون چیزى بالاتر از همه اینها بود. او ناگهان نگران شد که نکند وقتى امام بر منبر رود با توجه به آن آمادگى که در نهاد و احساس مردم ایجاد کرده بود، خطبهاى بخواند که مانند جریان نیشابور اعتقاد به خویشتن را از شروط یکتاپرستى معرفى کند. در آن روز امام درست در زى رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین على(ع) در برابر مردم ظاره شد و به گونهاى که مردم را تحت تأثیر قرار داده که به قول «فضل بن سهل»  جان مأمون و اطرافیانش را سخت به خطر مىانداخت. آنان مىترسیدند که امام(ع) در آن روز مرو را که پایتخت عباسیان بود، به مرکز ضد عباسى تبدیل کند. بنابراین، مأمون ترجیح داد که اماام را از نماز بازگرداند و تمام مخاطرههاى این کار را نیز بپذیرد، چه هر چه بود زیانش به مراتب برایش کمتر بود.

 منابع:

 1- قرآن کریم

 2- آملى،  عبدالواحد، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه محمد على انصارى قمى، چ تهران.

 3- خامنهاى، سید على، از ژرفاى نماز.

 4- خمینى، سید روح الله، سر الصلوات، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى - قدس سره -

 5- دیلمى، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، مرکز نشر کتاب.

 6- الامام الرضا، على بن موسى، فقه الرضا، مشهد، الموتمر العالمى للامام الرضا.

 7- رضى، محمد بن احمد (ذى المناقب) ترجمه فیض الاسلام، نهج البلاغه، تهران 1392 )ه.ق).

 8- سبحانى، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق.

 9- شیبانى، ابى عبدالله، مسند الامام احمد بن حنبل، بیروت، دار احیاء التراث العربى.

 10- صدوق، محمد بن على بن الحسین بن بابویه،  ثواب الاعمال، تهران، 154.

 11- همو، کتاب الخصال، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1403.

 12- همو، عیون اخبار الرضا، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1380 ش.

 13- همو، من لا یحضره الفقیه، بیروت، دار الصعب.

 14- طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان، کتابفروشى اسلامیه.

 15- عاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربى، الطبقه الخامس، 1403 ه.ق

 16- عطاردى، عزیز الله، مسند الامام الرضا، مؤسسه طبع و نشر آستان قدس رضوى، 1406 ه.ق

 17- غزالى، ابى حامد محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه.

 18- فیض کاشانى، محسن، المحجه البیضاء، خ تهذیب الاحیاء، قم، انتشارات اسلامى.

 19- قمى، شیخ عباس، مفاتیح الجنان.

 20- همو، منتهى الامال.

 21- کلینى، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافى، بیروت، دار صعب.

 22- ملکى تبریزى، میرزا جواد، اسرار الصلات، ترجمه رضا رجب زاده، تهران، انتشارات پیام آزادى.

 23- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفا، 1403 ه.ق

 24- نراقى، ملا احمد، معراج السعاده، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه.

 25- نراقى، محمد مهدى، جامع السعادات، قم، انتشارات دار التفسیر.

 26- هندى، على بن حسام الدین، کنز العمال فى سنن الاقوال و الافعال.

 پایان 9/5/89



[1] -اسرار الصلاه، ص 293.

[2] - بحارالانوار، ج 81، ص 246، ح 37.

[3] - عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 61.

[4] - من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 195.

[5] - عیون اخبارالرضا، ج 2، باب 34، ص 106؛ من لا یحضره الفقیه،  ج 1، ص 195.

[6] - «فقف بین یدیه، کالعبد الابق المذنب بین یدی مولاه فصیف قدمیک انصب  نفسک و لا تلتفت یمیناً و شمالاً...» بحارالانوار، ج 84، ص 204».

[7] - بقره (2) آیه 238.

[8] - «فاذا، افتتحت الصلاه، فکبّر و ارفع یدیک بحذاء اذنیک...» همان، ج 84، ص 204.

[9] - وسائل الشیعه، ج 4، ص 727.

[10] - مصباح الشریعه، ص 88.

[11] - وسائل الشیعه،ج 6، ص 38، ح 7282.

[12] - من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 203 و 204.

[13] - وسائل الشیعه، ج 6، ص 82، ح 77406.

[14] - از ژرفای نماز، ص 5.

[15] - «و اعلم أنک بین یدی الجبّار و لا تعبث بشیء من الاشیاء و ... فاذا  رکعت، فالقلم رکبتیک براحتیک و تفرج بین اصابعک و اقبض علیهما...» بحارالانوار، ج 8، ص 204.

[16] - ادعیه و زیارات، ص 131 و 132.

[17] - سر الصلوه، ص 98.

[18] - از ژرفای نماز، ص 5.

[19] - «أقرب ما یکون الی الله  و هو ساجد...» ادعیه و زیارت حضرت رضا(ع)، ص84؛ (سفینه البحار، ج 1، ماده سجده).

[20] - «اذا نام العبد و هو ساجد قال الله عزوجل للملائکه: انظروا الی عبدی قبضت روحه و هو فی طاعتی.» بحارالانوار، ج 85، ص 162.

[21] - جامع احادیث، ج4 ، ص 450.

[22] - بحارالانوار، ج 88، ص 4.

[23] - وسائل الشیعه، ج 5، ص 372؛ بحارالانوار، ج 88، ص 12.

[24] - مستدرک الوسائل، ج 1، ص 490.

[25] - بحارالانوار، ج 88، ص 103.